مفهوم امامت در پرتو آيه ابتلاى حضرت ابراهيم عليه ‏السلام - صفحه 126

امامت ايشان مقيّد نمى‏شد؛ چرا كه اين دو مقام با يكديگر تفاوت ماهوى دارند. به علاوه، جعل امامت هنگامى براى حضرت ابراهيم عليه ‏السلام صورت گرفت كه ايشان داراى مقام نبوّت و رسالت بود و اين مقامها در يك شخص قابل جمع‏اند؛ در نتيجه، حضرت ابراهيم عليه ‏السلام براى اخذ شرع نياز به رسول ديگرى نداشت و سخن فخر رازى مغلطه‏اى بيش نيست.
بر اساس دليل دوم فخر رازى، لفظ امام، دلالت دارد كه حضرت ابراهيم عليه ‏السلام در همه امور امام است و اگر چنين باشد، ناگزير [ابراهيم عليه ‏السلام ] بايد نبى باشد.
اين دليل فخر رازى نيز روشن نيست. به عبارت ديگر، فخر هيچ اشاره‏اى به ارتباط امامت در كلّ اشياء با نبوّت نكرده است. امام در همه امور و امام دربرخى، از اين جهت كه امامت غير از نبوّت است، يكسان مى‏باشند. بدين معنا كه وقتى امامت با نبوّت تفاوت ماهوى داشته باشد، كسى كه در همه امور امام است و كسى كه در برخى امور امام قرار داده شده است، هيچ كدام مصداق نبى نخواهند بود.
استدلال سوم رازى چنين است: همه انبياء عليهم ‏السلام از آن جهت كه تبعيّت ايشان بر خلق واجب است، امام‏اند. پاسخ استدلال فوق نيز پيشتر با بررسى لغوى و استعمال قرآنى الفاظ امام، نبى و رسول، به طور مبسوط بيان و ثابت شد كه اطاعت از حاملان پيام الاهى اوّلاً و بالذات واجب نيست؛ بلكه اطاعت از اوامر الاهى ـ كه انبياء منتقل كننده آن هستند ـ بر خلق واجب است؛ لذا همه انبياء عليهم ‏السلام لزوما داراى مقام امامت نيستند.

5ـ1ـ3) جعل امامت در ظرف نبوّت و رسالت

اشكال ديگر به سخن فخر رازى، رشيد رضا و ديگر علماى اهل سنّت، اين است كه اگر منظور از مقام امامت در آيه كريمه، نبوّت و رسالت باشد، جعل آن براى حضرت ابراهيم عليه ‏السلام تحصيل حاصل خواهد بود؛ زيرا روشن است كه ابتلائات حضرت ابراهيم عليه ‏السلام در كهن سالىِ ايشان و در ظرف نبوّت و رسالت بوده است.

صفحه از 137