پس براى رسول نيز لزوم تبعيّت و داشتن حقّ امر و نهى، از لغت بر نمىآيد. بنابراين، اطاعت از نبى و رسول هنگامى لازم مىشود كه پيامى از ناحيه خدا براى خلق داشته و امر به ابلاغ آن شده باشند. دراين صورت، آنچه اطاعتش واجب است، در حقيقت امر خداى تعالى مىباشد و نبى و رسول در اينجا واسطه انتقال امر خداوند متعال به مردماند.
ممكن است از آيه «وَ ما أرْسَلْنا مِنْ رَسُول إِلّا لِيُطاعَ بِإذْنِ اللّهِ» (نساء (4) / 64) چنين برداشت شود كه اطاعت رسولان واجب است؛ امّا روشن است كه دراين آيه، در اطاعت از رسولان، حيث ارسال لحاظ شده است. به عبارت ديگر، از اين آيه نيز استفاده مىشود كه اطاعت از رسولان بدان جهت لازم است كه از طرف خدا به سوى مردم فرستاده شده و حامل پيام الاهىاند؛ بنابراين، شخص رسول مقام امر و نهى ندارد. امّا چنانكه پيشتر مطرح شد، در مفهوم لغوى امامت، نوعى تبعيّت و فرمانبردارى اخذ شده و در استعمالات قرآنىِ لفظ امام نيز حقّ امر و نهى براى امام مورد نظر است. لذا در آيه امامت حضرت ابراهيم عليه السلام خداى تعالى در مورد مقام امامت، از لفظ «جعل» استفاده كرده است؛ چرا كه اطاعت از امام موضوعيّت دارد و امام مبلّغ اوامر الاهى نيست؛ بلكه خود او داراى مقام امر و نهى است چون حقّ امر و نهى مطلق از آنِ خداست، تفويض اين مقام به ديگرى بايد به اذن و جعل الاهى باشد. ۱
5ـ1ـ2) پاسخ به دلائل فخر رازى
يكى از دلايلى كه فخر رازى براى تأييد ادّعاى خود ذكر كرده، اطلاق امامت حضرت ابراهيم عليه السلام در آيه است؛ امّا چنانكه اثبات شد، امامت غير از رسالت است و حتّى اگر حضرت ابراهيم عليه السلام رسالت هم نداشت، با اخذ شريعت از رسول ديگر،
1.در اين زمينه نك: ۳۶: ج ۱، ص ۳۴۲ ـ ۳۴۵.