اما منع كبرا: فرض كنيم كه شما معناى اجتهاد و فقه را كه ما بيان داشتيم، نپذيريد و چنين شخصى را مجتهد ندانيد، و ما نيز معناى اجتهاد را ملكه استنباط ندانيم و بر مبناى اصطلاح شما حركت نكنيم. حال اگر بخواهيم به اصطلاح شما توجه كنيم و ببينيم كه آيا اين اصطلاح، اندك فايده اى براى ما دارد يا خير؟
ما تابع و مقلّد شما نيستيم، بلكه از كتاب و سنت تبعيت مى كنيم. اصطلاح شما مثقال ذره اى فايده ندارد و هيچ نكته خاصى را نمى رساند، در حالى كه طبق مصطلحات دينى و در عصر غيبت كبراى امام عصر ارواحنافداه، موضوع مناصب انذار و افتاء و قضاء و ولايت، همان شخص آگاه به جميع احكام الهى است، اعم از اين كه طبق اصطلاح شما مجتهد باشد يا نباشد.
آرى نتيجه عدم صدق مجتهد و فقيه، بر كسى كه از نظر شما مجتهد نشده، تنها آن است كه از طرف اساتيد فن به وى اجازه اجتهاد داده نمى شود، تا به وسيله آن، به رياست عامّه و مرجعيت و ملاذيت بر مردم برسد. آرى فقط اين فائده را دارد. ولى ما از اين فائده چشم مى پوشيم، در حالى كه فوائد و آثار شرعى كه شارع براى فقيه قرار داده، قطعا و يقينا براى چنين شخصى حاصل است. ما درصدد تبعيت و پيروى از كتاب و سنت هستيم، و گفتيم كه معناى اجتهاد، ملكه استنباط و استخراج و تفريع از نظر صغرا و كبرا نيست.
بايد دانست كه لازم است در همه چيز، از كتاب و سنت پيروى كرد، حتى در جعل اصطلاح. يعنى نمى توان از جانب خود و من عندى اصطلاح وضع كرد، و بايد به طور دقيق وكامل طبق عناوين كتاب وسنت پبش رفت وطبق آن عناوين وبا توجه وتدبردقيق در آن گام زد.زيراجعل ووضع اصطلاح جديد،موجب ميراندن دين مبين وتشويش خاطرمسلمين در اين اعصار و زمان هاى متأخر از زمان حضور امامان بزرگوار شيعه عليهماالسلاممى گردد.
يكى از همين الفاظ جعلى، واژه « اجتهاد » است، كه اگر آيه نفر و مقبوله عمربن حنظله را ـ كه متعاضد و همراه قرآن است ـ مورد توجّه و قبول قرار مى دادند، دچار مشكل نمى شدند و افكار و انديشه هاى متأخران را نيز دچار تشويش و نگرانى نمى ساختند. مى بينيم كه طلاب و دانشجويان علوم دينى، ابتدا به كتب مفصّل اصولى در