ارتباط برقرار کند و بدين وسيله براي تعالي خود قدم بردارد و مراحل قرب اليالله را طي کند. از اين رو، با توجه به اين که ارتباط با خود و خدا، مبنا و اساس ارتباط با ديگران است، در اين مجال به آن ميپردازيم.
ارتباط با خود
الف. شناخت نفس
هر ارتباطي که پاي انسان به آن کشيده شده است، از چشمانداز انسان از خود شروع مي-شود. در فرايند ارتباطي، فرد ابتدا با خود ارتباط برقرار ميکند، بدين صورت که جريان تفهيم و تفاهم در درون فرد صورت ميگيرد، که نوعي ارتباط دروني است. ارتباط با خود بايد کاملاً شناخته شود؛ زيرا مبنايي براي ارتباطات بعدي است. بنا بر اين، اولين گام در شکلدهي و شکلگيري مهارتهاي ارتباطي، آگاهي از خويش و وقوف به تواناييهاي خويشتن است. آگاهي از خود، بر رفتار ارتباطي فرد با ديگران تأثير ميگذارد. افرادي که خود را ميشناسند و به خودآگاهي رسيدهاند، با راحتي بيشتري ميتوانند به تشريح خود و خواستههايشان بپردازند. چنين افرادي به قابليتها و کاستيهاي خويش آگاه ميشوند و به رابطهاي معقول و منطقي با خود دست مييابند. آنها انتظاراتي متناسب با امکانات خود خواهند يافت که در برآوردن آن، موفق به برقراري ارتباط انساني مطلوب با ديگران خواهند شد ۱.
ارتباط با خود، بنياديترين رابطه در ميان سطوح ارتباطي است که در آموزههاي ديني اهميت بسيار دارد؛ زيرا نخستين پيام الهي پيشوايان معصوم، ساختن آدمي از درون است. انسان زماني ميتواند با ديگران ارتباطي مؤثر و شايسته داشته باشد که با خود ارتباطي صحيح و سالم برقرار کند، خود را بشناسد، با تواناييهاي ذاتي خويش آشنا شود و براي تعالياش قدم بردارد.
پيشواي تقواپيشگان در حکمت 149 نهج البلاغه در باره اهميت خودشناسي ميفرمايد: « هَلَكَ امْرُؤٌ لَمْ يعْرِفْ قَدْرَه؛ آن كس كه قدر خود را نشناخت هلاك شد».
انسان موجودي است که سير کمال و راه سعادت خود را، بايد با استفاده از عقل و اراده خويش بيابد و با عزم و آگاهي خود آن را بپيمايد، دين حق را بشناسد و با راهنمايي اولياي الهي بدان گام نهد و به سوي نقطه مطلوب حرکت کند. موجودي که بايد با آگاهي، اراده، تلاش و مجاهدت خويش راه حيات جاودان را طي کند، بدون شناخت خود، آگاهي از ظرفيتها و تواناييها و درک ارزش و جايگاهش، توانايي دستيابي به نقطه مطلوب نخواهد داشت.
1.ارتباطات انساني: مباني، ج ۱، ص۱۳۰