در اين روايات ميبينيم رابطه ما با اموات قطع نشده است و نه تنها اموات قدرت شنواييشان را از دست ندادهاند که بهتر از زمان حياتشان نيز ميشنوند.
استغفار پيامبر صلي الله عليه و آله براي امّت
حال اين پرسش در ذهن نقش ميبندد که آيا اين درخواست ما و شنيدن نبيّ مکرّم اسلام صلي الله عليه و آله ثمري هم دارد؟ مگر آن حضرت ميتواند بر اين جهان ماده اثري بگذارد؟ زيرا اگر چنين نباشد و نتواند پاسخي به اين دعاها بدهد، ديگر تمام آن سخنان و شنيدنها بي ثمر، لغو و بيهوده است. در حالي که خود حضرتش فرمودهاند: «مَن سَمِعَ رَجُلاً يُنَادِي يَا لَلمُسلِمِينَ فَلَم يَجِبهُ فَلَيسَ بِمُسلِمٍ؛ آيا ممکن است که ايشان سخن مسلماني را بشنوند و براي نجات امّتشان کاري نکند؟»۱.
آلوسي روايت ميکند پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمود: «حياتي خير لكم تحدثون و يحدث لكم. و مماتي خير لكم تعرض علي أعمالكم فما رأيت من خير، حمدت الله تعالي عليه و ما رأيت من شر، استغفرت الله تعالي لكم؛ حيات من براي شما خير است. شما با من صحبت ميکنيد و من با شما سخن ميگويم. و مرگ من نيز براي شما خير است، اعمالتان بر من عرضه ميشود، هر چه نيکي در آن ببينم، خدا را بر آن شکرگزارم و هر چه بدي در آن ببينم، از خدا براي شما طلب مغفرت ميکنم» ۲.
سيوطي ۳ و سبکي ۴۵ نيز با اندک اختلافي اين روايت را نقل کردهاند.
اين روايت نيز با صراحت بر عرضه اعمال مسلمين به ايشان و استغفار آن حضرت صلي الله عليه و آله براي گناهان ايشان خبر ميدهد. از سوي ديگر، در زيارتنامه حضرت که از فريقين نقل شده است، ميگوييم:
اللّهم إنّك قلت في كتابك لنبيّك عليه السلام: «و لو أنّهم إذ ظلموا أنفسهم جاؤوك... ». و إنّي قد أتيت نبيّك مستغفراً، فأسئلك أن توجب لي المغفرة، كما أوجبتها لمن أتاه في حياته. اللهم إنّي أتوجّه إليك بنبيّک صلي الله عليه و آله ... ؛
پروردگارا! تو در کتابت خطاب به پيامبرت چنين گفتي: «هر گاه آنان بر خويش ستم کنند نزد تو بيايند». پروردگارا! من در حال استغفار به حضور پيامبرت رسيدم و از تو ميخواهم مغفرتت را
1.اصول الکافي، ج ۴، ص ۱۶۴؛ التهذيب، ج ۶، ص ۱۷۵، ش ۷۹ و ص ۱۶۹، باب النوادر
2.روح المعاني، ج ۱۴، ص ۶۰۵
3.الجامع الصغير، ج ۱، ص ۵۸۲
4.شفاء السقام، ص ۱۲۶
5.. سبکي در پاورقي از کتاب الصارم (ص ۲۰۳) نقل ميکند: «اين خبر، مرسل است، امّا قاضي اسماعيل بن اسحاق در كتاب فضل الصلاة علي النبي صلي الله عليه و آله (ص ۳۶، ش ۲۵)، اين روايت را با اسناد صحيح تا بكر المزني نقل ميکند که از بزرگان و ثقات تابعين است.