برخي را همچون زراره، محمّد بن مسلم و... مذمّت کردهاند تا دشمنان ايشان را رها کنند، بويژه در زمان امام سجاد عليه السلام که شرايط دشوار و خفقان بسياري بر جامعه حاکم بوده است» ۱.
ط. نظر آية الله خويي نيز نزديک به نظريه شوشتري است. وي افزون بر تقيّهاي بودن اين روايات بر اين باور است که:
اوّل، اسناد اين رواياتِ [مذمّت]، در نهايت ضعف و غير قابل اعتماد است. به عنوان نمونه، نام العبيدي در اسناد بعضي از روايات مذمّت آمده است که ابن طاووس و ابن بابويه او را ضعيف دانسته، و شيخ طوسي او را از غاليان شمرده است.
دوم، محتواي روايات مذمّت، با يکديگر تناقض و ناسازگاري دارند.
سوم، بر فرض صحّت روايات مذمّت، بايد دانست که روايات مذمّت افراد بزرگي چون محمّد بن مسلم و زراره، بسيار بيشتر از روايات مذمّت مختار است.
چهارم، در بخشي از روايات که مربوط به مختار در عصر امام حسين عليه السلام است، احتمال دارد تحريفي رخ داده باشد و يا در باره مختار ديگري باشد.
پنجم، روايات مدح مختار در رجال الکشّي در نهايت صحّت سند و قوّت متن است ۲.
آن چه گذشت جمعبندي نظرات جمعي از رجاليان شهير و دانشيان شيعه بود. گفتني است که رجاليان معاصر، شبهات پيشگفته در باره مختار به صورت اختصاصي پاسخ دادهاند. براي نمونه، پاسخ آية الله شوشتري را به شبهههايي که مختار را پايهگذار فرقه کيسانيه دانسته و او را داعي امامت محمّد حنفيه معرّفي کرده از کتاب قاموس الرجال ميخوانيم:
انتساب مختار به فرقه کيسانيه، مردود و غير معقول است؛ چون کيسانيه فرقهاي است که بعد از مختار و بعد از محمّد بن حنفيه به وجود آمد. امکان ندارد مختار قائل به امامت محمّد بن حنفيه بوده باشد؛ زيرا مختار در زمان محمّد بن حنفيه کشته شد و در آن زمان، محمّد بن حنفيه هيچ گاه ادّعاي امامت نکرد. اگر هم اين قول صحيح باشد که محمّد بن حنفيه بعد از جريان عاشورا و شهادت امام حسين عليه السلام ادّعاي امامت کرده باشد، او بعد از اين جريان توبه کرده است. قابل توجّه است که همان طور ابن نما در مقدمه رساله خويش نيز ميگويد، محمّد بن حنفيه بعد از اين که معجزه امام را در به زبان آوردن حجرالاسود و اقرار آن به امامت حضرت ميبيند، توبه کرده و به دست و پاي حضرت ميافتد. و طبق قرائن تاريخي او از آن زمان به بعد تابع و سر سپرده امام بود و اطاعت امام زمان خويش را بر خود واجب دانسته و ديگران را نيز به آن سفارش ميکرد.
1.قاموس الرجال، ج ۱۰، ص ۱۴
2.معجم الرجال، ج ۱۸، ص ۹۵