با اين بيان، شما کتب اربعه را به طور كامل صحيح ميدانيد؟
در اعتبارسنجي روايت، يك مرحله، بررسي صدور روايت از ائمّه معصومان عليهم السلام است. يك مرحله بعدي، حجيّت فعلي روايت است. هر روايت صادره شده از معصوم، الزاماً حجّت فعلي ندارد. شيخ طوسي در تهذيب حجّيت روايات کتاب خود را به صورت کامل نميپذيرد لذا يک روايت را از دايره حجّيت فعلي خارج ميکند. امّا چرا اهتمام عمده شيخ طوسي بر جمع بين روايات متعارض است؟ شيخ طوسي در موارد بسيار محدودي به نقد سندي ميپردازد و در نقد سندي نيز پاي تقيّه را باز ميكند و مينويسد: «و هذا الحديث، رجاله من الزيديه» يا «هذا الحديث، رجاله من العامّة» ۱.
به نظر ما شاكله الكافي، روايات صادره از معصوم است. ممكن است در اين مجموعه بگوييم اين چهل روايت محلّ اشکال است ولي شاكله الكافي روايات صادره از معصوم است. قدر الكافي ناشناخته است و تعبير نجاشي در باره او تعبيري از سر بصيرت است: «اوثق الناس في الحديث و اثبتهم» ۲. ثبت به معناي حجّت است، يعني كسي كه به روايات او تكيه ميشود و روايات او حجّت قرار داده ميشود.
يعني مبنا را آن قدر قوي ميدانيد که موجب اطمينان به غالب مطالب کتاب ميشود؟
بله، مبنا قوي و قابل دفاع است. به نظرم از برخي نتايج رجالي خاص که بر اساس نگاه متأخّران بنيان نهاده شده است، نميتوان دفاع کرد. اين نتايج، و با پرسشها و چالشهاي جدّي رو به رو است.
مبناي قدما در تمام روايات است يا با تغيير موضوعي روايات به فقهي، کلامي، تاريخي و متفاوت ميشود؟
در کل رجال، راوي فقهمدار تضعيف شده نداريم. هيچ راوي فقهمدار به لحاظ داشتن روايات فقهي، تضعيف نشده است. غالب تضعيفها متوجّه مطالب اعتقادي است: ضعيفٌ غال ۳، ضعيف غال ليس بشيء، كذابٌغال ۴، كذّابٌ كان من اهل الارتفاع ۵، ضعيفٌ منكرُ الحديث (محمّد بن الحجاج المدني، مأت سنة إحدي و ثمانين و مائة، منكر الحديث). اين موضوع در عبارات ابن غضائري بيشتر ديده ميشود؛ چرا که به نظر بنده ابن
1.تهذيب الاحکام، ج ۱، ص ۵۹، ج ۶، ص ۱۶۸ و ج ۷، ص ۳۱۷
2.رجال النجاشي، ش ۱۰۲۶
3.رجال النجاشي، ش ۵۶۶: عبد الله بن عبد الرحمن الأصم المسمعي بصري
4.همان، ش ۵۹۴: عبد الله بن القاسم الحضرمي المعروف بالبطل، كذّاب غال
5.اختيار معرفة الرجال، ج ۲، ص ۶۱۹، ش ۵۹۱: قال الكشّي: إسحاق و عبد الله و خالد، من أهل الارتفاع