تبيين درست مفهوم وثاقت و ضعف هستيم و چنان که شيخ طوسي گفته است تا زماني که قدما نسبت به يک شخص تصريح به «متروک الحديث کلّه» نداشته باشند، لازم است بخشي از روايات آن شخص را بپذيريم.
در واقع، لازم است احاديث افرادي را كه تضعيف شدند نقد محتوايي کنيم. اگر آموزههاي آنها با اصول سازگار بود و قرينه بر صحّت آن داشتيم بپذيريم و اگر ناسازگار بود ردّ کنيم و در پذيرش احاديث کساني که توثيق شدهاند با مشکلي مواجه نيستيم.
به نظر من، مهمترين ويژگي راوي ضعيف از نگاه دانشمندان رجالي شيعه، پذيرفتني برخي از روايات اوست. مفهوم ضعف و وثاقت، دو مفهوم مخالف اند، پس لازم است مفهوم وثاقت مهمترين ويژگي مفهوم ضعف را نداشته باشد. لذا اگر به مفهومشناسي واژه ثقه در كتابهاي رجالي شيعه بپردازيد، خواهيد ديد هركس با لفظ «ثقة» توثيق شده، پنج عنصر در او وجود داشته است. يعني پنج عنصر در روايات آن راوي بايد وجود داشته باشد تا او را به وثاقت موصوف كنيم:
1. قابل پذيرش بودن منفردات.
2. امانتداري.
3. پايبندي به شريعت.
4. سلامت درونمايههاي حديثي.
5. راستگويي.
لذا كليني با نقد محتوايي روايات الكافي توسّط اصحاب، توثيق شده است. ممکن است در الكافي، صدها روايت راوي ضعيف باشد امّا مهم اين است که اين روايات از قرينه محتوايي برخوردارند و از نظر نقد محتوايي پذيرفتني هستند.
ب. در اعتبارسنجي روايات با نگاه متأخران، از يک نکته اساسي، يعني گونه نقشآفريني راويانه غافل شديم. راويان ما عمدتاً سه گونه هستند:
1. راويان صاحب اثر.
2. راويان ناقل آثار ديگران.
3. راوياني كه هم صاحب اثر مستقل اند و هم ناقل آثار ديگران.
اصحاب ما بين دو نقش راوي صاحب اثر و ناقل اثر، تفكيك قائل شدند يعني شخص را به لحاظ اين كه صاحب اثر است، تضعيف ميكنند؛ چرا که آموزههاي حديثي راه يافته به كتابهاي او قابل قبول نيست، امّا به لحاظ ناقل آثار ديگران بودن به او اعتماد ميكنند. متأسّفانه ما اين كار