اعتبارسنجي انگاره ستايش امام علي عليه السلام از خليفه دوم بر پايه خطبه 228 نهج البلاغه - صفحه 60

ابن اثير(م606 ق) در النهاية ۱ و ابن منظور(م711 ق) در لسان العرب ۲ به اين نسبت تصريح کرده‌اند؛ به عنوان مثال، ابن اثير ذيل واژة «عمد» مي‌نويسد:
و في حديث عمر إنَّ نَادِبَته قالت: «وَاعمَرَاهُ أقام الأوَدَ وَشَفَي العَمَد»، العَمَد بالتَّحريک: وَرَمٌ و دَبَرٌ يکون في الظَّهر. أرادتْ أنه أحْسَن السّياسَة و منه حديث علي: «لِلّهِ بَلاءُ فُلان فلَقَد قَوَّم الأوَدَ وَدَاوَي العَمَدَ». ۳

اعتبار سنجي تأييد امام عليه السلام از ستايش خليفه

اکنون با پذيرش اين مطلب ـ که ستايش ذکر شده در خطبه 228 انشاي امام علي عليه السلام نبوده، بلکه حکايت جملاتي است که توسط نوحه‌گر خليفه دوم ايراد گرديد ـ اين سؤال مطرح مي‌گردد که چرا حضرت آن اوصاف را تکرار نمودند؟ آيا همان طور که بعضي از عالمان اهل سنت برداشت کرده‌اند، حضرت تلويحاً از خليفه دوم تمجيد و قدرداني کرده است؟
آن چه مسلم است، ستايش امام علي عليه السلام از خليفه دوم به هيچ روي با مباني و باورهاي شيعه قابل جمع نيست و نمي‌توان صدور چنين محتوايي را از امير المومنين عليه السلام پذيرفت؛ هر چند اين محتوا در قالب گزارش‌هاي متعدد تاريخي نيز آمده باشد. ۴ اما اگر بخواهيم علت اين بازخواني و دلالت آن بر ستايش خليفه را بررسي و تحليل کنيم، بايد گفت که در اين باره ديدگاه‌‌هاي متفاوتي از سوي دانشوران شيعي بيان شده است. برخي همچون ابن ميثم بحراني(م679 ق) بر اين باورند که اين بازخواني به منظور مماشات با پيروان خليفه و جلب توجه آنان بوده است:
فإنّه جاز أن يکون ذلک المدح منه عليه السلام علي وجه استصلاح من يعتقد صحّة خلافة الشيخين و استجلاب قلوبهم بمثل هذا الکلام. ۵
برخي ديگر، بيان اين ويژگي‌ها را تعريضي به وضعيت خليفه سوم دانسته و آن را روشنگري امام عليه السلام نسبت به فتنه عثمان تفسير کرده‌اند؛ چنان که آيت الله سبحاني گفته است:
اگر صدور اين کلام از امام عليه السلام را صحيح بدانيم و از شکوک و ابهاماتي که پيرامون آن وجود دارد، چشم بپوشيم، بايد گفت که اين سخن براي هشدار به حکومتي ايراد شده که مسلمانان به زودي بدان مبتلا مي‌گشتند و به همين جهت، او را با عبارت «فتنه را پشت سر گذاشت» توصيف نمود که با خلافت عثمان سازگار است. ۶

1.. ر.ک: النهاية في غريب الحديث و الاثر، ج۳، ص۲۹۷.

2.. ر.ک: لسان العرب، ج۳، ص۳۰۵.

3.. النهاية في غريب الحديث و الاثر، ج۳، ص۲۹۷.

4.. چنان که يکي از معيارهاي پذيرفته شده نقد الحديث، مخالفت با مباني و باورهاي مذهب است و اين قاعده مي‌تواند حتي احاديث صحيح السند را نيز مخدوش کرده و زير سؤال ببرد.

5.. مصباح السالکين، ج۴، ص۹۹.

6.. حوار مع الشيخ صالح بن عبد الله الدرويش، ص۷۴.

صفحه از 66