نخستين زني بود که به همراه همسرش «عامر بن ربيعة» به مدينه هجرت کرد.۱ عامر بن ربيعه از هم پيمانان عمر بن خطاب و از جمله مسلماناني بود که به حبشه هجرت کرد.۲ گفتني است که همسر ديگر ابو حثمه، «شفاء بنت عبدالله بن عبدالشمس» نيز با خليفه دوم رابطه خوبي داشت؛ به گونهاي که نوشته اند: «عمر پيوسته با او مشورت ميکرد و نظر او را بر رأي ديگران ترجيح ميداد و گاهي نيز او را متولّي امور بازار ميساخت.»۳ اما نکتهاي که در اين باره حايز اهميت است، آن است که تمامي مصادر و منابع ياد شده، با وجود اختلافي که در سند و متن روايات داشتند، در يک چيز مشترک بودند و آن اينکه اين اوصاف و تعبيرات در باره خليفه دوم وارد شده است؛ اگر چه اين نکته فضيلتي را براي عمر بن خطاب ثابت نميکند؛ زيرا ـ چنان که گفته آمد ـ ستايش انجام شده انشاي امام علي عليه السلام نبوده و از اول، توسط ايشان صادر نشده است. علاوه بر اين، با مقايسه منابع فوق با يکديگر نکات ديگري نيز به دست ميآيد که از اين قرار است:
1. از ميان يازده کتاب نام برده، چهار مصدر نخست، يعني تاريخ المدينه، انساب الاشراف، تاريخ الطبري و المعجم، مقدّم بر سيد رضي بوده و پيش از تدوين نهج البلاغه تأليف شدهاند.
2. راوياني که اين ماجرا را گزارش کردهاند، سه نفرند که اسامي آنها بدين ترتيب است: 1) «ابن بحينه» در سه کتاب: تاريخ المدينه، المعجم و تاريخ مدينة دمشق. 2) «اوفي بن حکيم» در پنج کتاب: معرفة الصحابة، تاريخ مدينه دمشق، الرياض النضرة، جامع الاحاديث و کنز العمال. 3) «مغيرة بن شعبه» در سه کتاب: تاريخ الطبري، الکامل و البداية و النهاية.
3. در تمام مصادر، جملات مورد بحث از خطبه به صورت حکايت از علي عليه السلام نقل شده است و در هيچ يک از آنها اين عبارات به طور مستقيم به حضرت نسبت داده نشده است.
4. فضاي صدوري که در منابع مذکور نقل گرديده است، يکسان بوده و تمام راويان، پس از مرگ خليفه دوم در پي شنيدن سخن امام عليه السلام در باره عمر بودند.
5. جملاتي که در نهج البلاغه به امام عليه السلام نسبت داده شده است، به صورت نقل به معنا در تمامي مصادر آمده است، لکن کامل ترين گزارش مربوط به ابن شُبّه نميري در «تاريخ المدينه» است.
6 . در اکثر مصادر خطبه، جملات حکايت شده توسط امام عليه السلام ، با عبارتِ کنايه آميز «ما قالت و لکن قُوِّلَتْ؛ آن زن اين جملات را نگفت بلکه به او تعليم دادند» همراه بوده است.
بررسي سندي خطبه 228
از آنجا که سيد رضي براي خطبه 228 سندي ذکر نکرده و آن را مرسلاً گزارش کرده است، براي بررسي سند روايت بايد به سراغ مصادر خطبه رفت. با مطالعه اسناد موجود، متوجه مي شويم که تمامي گزارشهاي به چهار طريق باز مي گردد که راوي دو تاي آنها يک نفر است. اين اسناد به ترتيب در
1.. ر.ک: الإصابة، ج۳، ص۴۷۰.
2.. ر.ک: الاستيعاب، ج۲، ص۷۹۱.
3.. «و كان عمر يقدّمها في الرأي و يرضاها و يفضّلها و ربّما ولّاها شيئاً من أمر السوق» (ر.ک: الاستيعاب، ج۴، ص۱۸۶۹).