محورهاي اصلي مقاله ميتوان به روايت تجديد «...من يجدد لها...» در منابع حديثي، بازشناسي مفهوم تجديد در روايت، آراي مستشرقان و شارحان اسلامي در تفسير حديث تجديد، مجدّدان امت اسلام همانند عمر بن عبد العزيز، شافعي،...، تجديد حيات ديني در برخي از كشورهاي اسلامي و پيوند مجددّان با شافعيسم اشاره كرد.
پتريشا كرونه۱ در مقاله «درنگي در نقل يك روايت سنّي«...و لو كان عبداً حبشياً»۲ » به تحليل اين روايت در بيان عدم اشتراط نژاد و قبيله خاص، در انتخاب شخص خليفه از اصول انديشه سياسي فرقه خوارج پرداخته است؛ خوارج بر پايه همين اصل، انحصار انتخاب خليفه از ميان قريشيان يا هاشميان، همچنين صلاحيت نسلي و تباري را براي شخص خليفه، قبول نداشتند. محور اصلي مقاله حاضر، بررسي مستند تاريخي و روايي اين اصل در نگره سياسي خوارج است. خوارج در تبيين چرايي الزام اطاعت از خليفه، بر اين باور هستند كه انتخاب مسلمين به خلافت فرد منتخب اعتبار ميبخشد و در پرتو اين انتخاب مردمان بايد از دستورات خليفه اطاعت كنند؛ هر چند خليفه يك برده حبشي باشد. تعبير«برده حبشي» در اين تعليل، كنايه از عدم اشتراط نژاد و قبيله خاص در تبار و دودمان خليفه است. اين نگره خوارج، در درون خود، با نگره نص گرايي اسلامي در مسأله خلافت در تضاد است؛ مستند نص گرايان روايات منقول از پيامبر صلي الله عليه و آله است؛ در اين احاديث بر اين نكته تاكيد شده است كه خلفاي بعد از پيامبر صلي الله عليه و آله همگي از قبيله قريش خواهند بود و گونهاي انحصار در سياق اين روايات وجود دارد. کرونه به دنبال يافتن پاسخ اين پرسشهاست؛ راز تعارض روايات نبوي با عباراتي چون«أن نطيع الأمير حتي و لو كان عبدا حبشياً» در چيست؟ چگونه ميتوان تعارض پيشين را بر طرف کرد؟ اسناد روايات دسته دوم از چه ويژگيهاي برخوردارند؟
در تحليل كرونه از منظر ديگري مسأله معيار در انتخاب خليفه را ميتوان چنين تحليل كرد كه خوارج، اصل «دموكراسي: ميزان راي اكثريت مردم» را جايگزين اصل نصگرايي كردند. پيش زمينههاي تاريخي، سياسي و فرهنگي متعددي در موضوع احاديث خلافت و نگره خوارج در اين مسأله، وجود دارد؛ نويسنده كوشيده است با پژوهشي تاريخمند و مستند به منابع اسلامي آنها را بكاود.
بازتاب مسائل زنان در احاديث اسلامي از ديگر عرصههاي مورد توجه غربيان است كه از منظرهاي مختلفي بدان توجه نشان دادهاند. بررسي مسأله جايگاه زن مسلمان در دوره آغازين شكلگيري تفكر اسلامي و ادوار بعدي آن دغدغه اصلي برخي از غربيان بوده است. براي نمونه نابيا آبوت۳ در دو مقاله زن و دولت در اسلام آغازين۴ ، با نگاهي تاريخي و مستند به گزارههاي قرآني و روايي، به تبيين جايگاه
1.. Patricia Crone.
پژوهشگر و استاد دانشگاه. حوزه مطالعاتي وي تاريخ اسلام و مطالعات تطبيقي اسلام، يهود و مسحيت است. از آثار معروف وي ميتوان به كتاب Hagarism: The Making of the Islamic World اشاره كرد.
2.. BSOAS,Vo ۵۷, pp ۵۹ ـ ۶۷.
3.. Nabia Abbott.
پژوهشگر سابق موسسه شرق شناسي دانشگاه شيكاگو. وي بيشتر در حوزه زن پژوهي و تاريخ صدر اسلام به تحقيق پرداخت. از ايشان تاكنون مقالات و كتابهاي متعددي چاپ شده است. از آثار معروف وي كتاب «عايشه: محبوب حضرت محمد صلي الله عليه و آله » Aisha: The Beloved of Mohammed ميباشد.
4.. NEAR ESTERN SRUDIES, No۱, pp ۱۰۶ ـ ۱۲۶: IBID, No۳, pp ۳۴۱ ـ ۳۶۸.