حديث پژوهی در نگاشته‌های مستشرقان - صفحه 206

سوي ديگر، توجه و نقد آراي حديثي مستشرقان، در بخش عربي زبان جهان اسلام، و با تأخيري نه چندان كوتاه در حوزه فارسي زبان، همانند ايران زمين،۱ مدتي است كه موضوعِ مطالعات برخي از مراكز پژوهشي و محققان مسلمان، قرار گرفته است و ميرود كه با آسان شدن دسترسي به داده‌هاي علمي، در پرتو پيشرفتهاي جديد اطلاع رساني و فنآوري ارتباطات، به تعامل علمي پويا و دو سويه اسلام و غرب، در حديث پژوهي بينجامد. راه اندازي نشستهاي حديثي از سوي مستشرقان، همچنين حضور علمي آنان در كنفرانسهاي حديثي اخير جهان اسلام۲ ، و تاليف آثاري در نقد آراي حديثي غربيان از طرف دانشوران مسلمان، خود گواهي راستين بر درستي اين ادعاست۳ .
4. بيشك، در گفتمان حديث پژوهي امروز جهان، نوشتن مقالهاي جامع و دقيق در موضوع يكي از مسائل حديثي، بدون توجه كامل به ميراث مسلمين و مستشرقان، نوشتاري ناتمام، جلوه خواهد نمود؛ بويژه اگر نويافته‌ها، دقتها و نوآوريهاي محتوايي ـ روشي آنان، از ديدِ پژوهشگر، مغفول بماند، سستي و كاستي پژوهه، بيشتر نمايان خواهد بود. از همينرو، حديث پژوهانِ مسلمان دوره معاصر، خود را چندان بينياز از توجه به ديدگاه‌هاي مستشرقان نميبينند و در هنگامه تحقيق، آراي آنها را از نظر ميگذرانند؛ حتي گاه به سبب اهميت مسأله، تبيين و نقد آراي آنان را، فصل يا بخش خاصي از نوشتار خود قرار مي‌دهند. آگاهي از دغدغه‌ها، شبهات، مسائل علمي و نتايج پژوهشهاي حديثي مستشرقان، براي پژوهشگران و مراكز تحقيقاتي جهان اسلام، ضرورتي علمي و پژوهشي است و در پيشبرد طرحهاي حديث پژوهي، راه‌گشاست؛ گاه آگاهي از موضوعات يك همايش پژوهشي مستشرقان، شبهات و تازه‌هاي نشر آنان، ممكن است در ذهن پژوهشگرِ مسلمان بارقه‌هايي ايجاد كند و او را به كاويدن مسأله و يافتن پاسخي درست و منطقي، به تكاپو وا دارد. همچنين آگاهي از ميراث حديث پژوهي غربيان، ضمن افزايش دامنه دانسته‌هاي تخصصي پژوهشگران مسلمان، ميتواند از انتشار شبهات كاذب علمي در سطح جامعه

1.. رويكرد انتقادي به آراي حديثي مستشرقان در ايران بسيار ضعيف است و تاكنون نهايت در حد ترجمه انعكاس يافته است. مشكل ترجمه‌ها نيز، ضعف آگاهي‌هاي تخصصي حديث شناسي مترجمان و عدم احاطه آنان بر مباني حديث شناسي تطبيقي شيعي و سنّي است كه گاه باعث تعميم ناروا اشكالات به حديث شيعه و استتناجات نادرست مي‌شود، بويژه آن كه بيشتر مترجمان با مباني حديث اهل سنّت آشنايي چندان دقيقي ندارند.

2.. براي نمونه مي‌توان از حضور آقاي مايكل كوك با مقاله A puzzling tradition about the qibla in the Kafi of Kulayniدر كنگره بين المللي ثقه الاسلام كليني (تهران ـ ارديبهشت ۱۳۸۸) و تاليف كتاب The formative period of twelver ـ shiesm ـ hadith as discourse between qum and Baghdad توسط آقاي Andre Newman و نقد آن در موسسه دارالحديث ياد كرد (ر.ك: محدث، مرداد و شهريور ۱۳۸۵، ش ۱). همچنين براي آگاهي بيشتر از آثار غربيان در حوزه مطالعات حديثي شيعه بنگريد: شيعه‌پژوهي و شيعه‌پژوهان انگليسي زبان؛ گزيده آثار همايش بين‌المللي تشيع و خاورشناسان.

3.. ر.ك: المستشرقون والحديث النبوى؛ المستشرقون و السنة؛ ظاهرة الاستشراقية و اثرها في الدراسات الاسلامية؛ مستشرقان و حديث: نقد و بررسي ديدگاه‌هاي گلدزيهر و شناخت. نگارنده در مقاله‌اي به توصيف و تحليل پژوهش‌هاي انتقادي عرب زبانان نسبت به مطالعات حديثي غربيان پرداخته است كه به زودي نشر خواهد يافت. متاسفانه در حوزه نقد آثار حديثي غربيان به زبان فارسي، نوشته-هاي چندان مهمي نداريم و بيشتر گرايش ترجمه حاكم بوده و مقالاتي چند به طور پراكنده در مجلات و بيشتر در فصلنامه علوم حديث وابسته به دانشكده علوم حديث به فارسي ترجمه شده است و مي‌توان گفته هنوز در آستانه وردود به اين حوزه پژوهشي دست نخورده در ايران هستيم.

صفحه از 239