ساز و كار خداوند در معرفت‏ بخشى - صفحه 180

آيا نفى لزوم و ضرورت در هر مرحله به چه انگيزه است؟ آيا براى تأمين قدرت مطلقه؟ آيا ضرورت ناشى از حكمت نيز منافى با قدرت است؟ سخنى كه براى آرى گفتن به آن، اشاعره حكمت را فداى قدرت كردند و از غايت‏مندى خداوند در افعال دست شستند! به تشابه موضع‏گيرى در اين ادعا توجه شود:
«دادن معرفت و رساندن بندگان به معرفت، فضل و احسانى است از ناحيه خداى سبحان كه اين كار، براى او نه لزوم و وجوبى دارد و نه استحقاقى براى بندگان.» (ش 11، ص 24)
اگر چه ظاهر اين سخن بسيار زيبا و فريبا است! چرا كه رعايت حال خداوندگارى را در داشتن اراده مطلقه، مستمسك قرار مى‏دهد، اما مهم‏ترين صفت يعنى حكمت او را نابود ساخته‏است.
اگر مطلب اين باشد، پس نفى ضرورت ناشى از حكمت، از افعال خداوند در هر مرتبه، گونه‏اى ديگر از تقارب انديشه نگارنده با اشاعره، در نفى ضرورت و وجوب بر نظام افعال الهى، را نشان مى‏دهد!
در اين بخش، نظرى به قسمت ديگرى از مقاله در شماره‏ى بعدى (سفينه، ش 12) مى‏افكنيم كه با عنوان، «معرفت و هدايت فعل خداست: ديدگاه دانشمندان شيعه» به بحث پرداخته‏است.
در اين شماره نگارنده نيز همان آهنگ شماره‏ى پيشين را دنبال نموده‏است:
«آيا معرفت خداوند سبحان، نظرى و اكتسابى است يا بديهى و ضرورى؟ فعل خداوند است يا محصول درك عقلى انسان؟» ( ش 12، ص 7)
و با طرح همين پرسش به دسته‏بندى دانشمندان شيعه پرداخته و از قرن سوم تا پانزدهم هجرى، به نقل پاره‏اقوال چهارده‏تن از بزرگان پرداخته، و همان را معيار نقد همه‏ى بزرگان قرار مى‏دهد و همه را چنين محك مى‏زند:
«همه اين‏ها مى‏رساند كه اگر بحث معرفت فقط بر اساس روايات رسيده از اهل‏بيت عليهم السلام، بررسى مى‏شد و افكار و انديشه‏هاى متكلّمان معتزلى و ديگران بر

صفحه از 170