است؟ معجزهآسا و قهرى؟ يا به گونهى ديگر؟
در قسمت ديگر براى نشان دادن تفاوت معرفت خداوند ونقش مستقيم او با ساير معرفتها چنين اظهار شدهاست:
«روشن است كه خداوند متعال براى برخى از معرفتها، طرق، اسباب و آلاتى قرار دادهاست كه انسان با استفاده از آنها و با قرارگرفتن در طريق آنها به آن معارف دست مىيابد، يعنى خداوند سبحان معرفت آن امور را به انسان عطا مىكند، ممكن است در اينگونه امور بگوييم: نسبت فعل معرفت به خدا در اين امور بدان جهت است كه او اسباب و آلات آن فعل را براى ما فراهم كردهاست، نه اينكه خود او آن فعل را در ما پديد مىآورد، مثلا خداوند سبحان براى معرفت امور حسّى، حواسّى در اختيار ما گذاشتهاست كه من، اگر از آنها - با نور علمى كه خداى تعالى به من داده است - استفاده كنم، نسبت بدانچه از طريق آنها به من مىرسد، عالم مىشوم.» ( ش 11، ص 21-20)
اگر نقش ابزار را مىتوان پذيرفت و در عين حال فعل را صنع مستقيم خدا دانست، اين مطلب چه تفاوتى در مسأله ايجاد كرد كه از ابتدا جز خداوند هيچ چيز را در پديدآوردن معرفت مؤثر نمىدانستيد؟ آيا واقعا واسطه، واسطه است پس مستقيم بودن كجاست؟ و اگر واسطه بى تأثير است پس چه نياز به آن است؟
«البته خداوند متعال مىتواند همين امر محسوس را بدون واسطه حسّ به من عطا كند، ولى به طور معمول كار خداى سبحان اين است كه انسان با نور علم كه از خدا بگيرد، بتواند از طريق حواس خود، نسبت به امور حسّى معرفت يابد. (ش 11، ص 21)
چنانچه مشهود است، موضع نفىكنندگان اصل عليت، مبناى ادعا قرار گرفته و براى تأمين قدرت خداوند، به نفى تأثير علل واسطه، گرايش ابراز شدهاست!
متكلمان اشعرى كسانى مىباشند كه پيشگام در حذف علل واسطه هستند تا