سخن آنان، و يا تفسير مراد وحى همت بگمارد! و نظريههاى مخالف خويش را در سويهى باطل قرار دهد:
«لاجبر و لا تفويض بل امر بين الامرين»
اكنون سؤال از نگارندهى مزبور اين است كه نظر مبارك ايشان و تبار فكرى وى، كه مُعظم شمارههاى نشريهى وزين «سفينه» را، آراستهاست، به كداميك از سه سويه آن حديث گهربارِ قدسىتبار، نشانه مىرود؟!
عدم توجه به اين ملاك، نگارندهى محترم را، همچون ساير تفكيكيان به ويژه استاد بزرگ اين گرايش؛ جناب مرحوم آيةاللَّه ميرزامهدى اصفهانى و شاگردان وى، به تنگناهاى تناقضآميز گرفتار، و وى را وادار به حملات بىفايده و تند به بزرگانى كرده، كه نخواستهاند از اين معيار غفلت نمايند و به دامن اشاعرهى قائل به نظريه «كسب» يعنى همشيره جبر بلكه عين جبر، فرو غلتند، و يا به بستر ناهموار اعتزال، از انديشه ناب توحيد افعالى اعتزال برگزينند.
در همين سخن كوتاه از مقاله، كه نقل آن گذشت، به خوبى مىتوان جبرگرايى را مشاهده كرد، نظريهاى كه جز برآمده از نابسامانى در حوزه فكرى نيست و جز تشويش آرا، چيزى به دنبال ندارد، اگرچه سعى بر آن بوده كه نظاممند، به ارايه نظر پرداختهشود اما حاصل آن.
به نظر مىرسد در وهله اول و بيش و پيش از هر چيز، بايد نگارنده محترم نظريه خويش را تبارشناسى مىنمود، تا معلوم باشد، ريشه نظرى را كه او به آن مىبالد از سرچشمه آلوده اشعرى سقايت شده، اگرچه بهظاهر به برخى انديشوران فرقه ناجيه منسوب است، لكن گويش همان گويش است، و گوينده به چهرهاى ديگر!
نگارنده محترم چنان به ترويج ديدگاه مرحوم ميرزامهدى اصفهانى پرداخته، كه ماحصل نگاشتهاش جز ترجمه و پردازش عبارات وى چيزى بيش نيست! حالا با چه انگيزهاى ترجمه عبارات ايشان را به نام خويش به صورت مقاله درآورده است،