انسان در عالم ذرّ آراء و اقوال قرن 11 - 13 - صفحه 130

7-4- پس نظر شيخ طريحى در «مجمع البحرين» آن است كه انسان پيش از اين عالم، در عالمى ديگر وجود داشته و خداوند متعال، همين انسان را از امورى كه بايد به آن‏ها اعتقاد پيدا كند، به صورت خيلى روشن آگاه كرده است. بعد او را بر اقرار و اعتقاد به آن امور مكلّف ساخته است. خداوند با همين تكليف، حجّت را بر آنان تمام كرده و جاى هيچ سؤال و شبهه‏اى براى آن‏ها باقى نگذاشته است.
يعنى اگر خداوند متعال، انسان را از همان دنيا به بهشت يا جهنم مى‏برد، هيچ مشكلى پديدنمى آمد. امّا با وجود اين، او را دوباره در اين دنيا آورده است تا حجّت را به صورتى روشن‏تر و محكم‏تر براى او تمام كند.
به نظر مى‏رسد شبهه اساسى در وجود عالم ذرّ، از نظر مرحوم طريحى، تنها شبهه معرفت و اتمام حجّت بوده است، اما شبهه تناسخ و مانند آن - كه شيخ مفيد مطرح كرده - براى او اهميّتى ندارد.

7. محمد بن شيخ على لاهيجى (م 1088 يا 1098 ه.ق)

7-1- يشان در تفسير آيه ذر مى‏گويد:
«من ظهورهم» بدل بعض است از «من بنى آدم». و «من بنى آدم»كهُمبدّلِ منه است، در حكم ساقط است. و آيه به اين تقدير است كه:
«و إذ أخذ ربّك من ظهور بنى آدم»، يعنى ياد كن چون بيرون آورد پروردگار تو، از پشت‏هاى فرزندان آدم، يعنى از اصلاب ايشان «ذرّيّتهم»نسل ايشان را. و اين آوردن نسل بنى آدم از ظهور و اصلاب ايشان وقتى شد كه همه در صلب آدم بودند پس حقّ تعالى ذرّيّات بنى آدم را - كه في الحقيقة ذريّت آدم‏اند از اصلاب ايشان - از صلب آدم بيرون آورد. و از اين كه حق تعالى فرموده باشد كه ذريّات بنى آدم را پروردگار عالم از پشت‏هاى ايشان برآورده، منافات ندارد كه اين اخراج از صلب آدم واقع شده باشد و عدم ذكر آدم به جهت آن است كه بر همگان معلوم است كه آدم، منشأ جميع ذرّيات و مجمل اين مفصّلات است.
و پروردگار عالميان اين ذريّات را ازَظهر آدم به صورت مورچگان بيرون آورد، و

صفحه از 142