خواهند گفت: عمر در كتاب خدا بدعت نهاده؛ آن را در قرآن مىنوشتم. همانا آن آيه را چنين مىخوانديم: «الشَيخُ وَ الشَيخَةُ اِذا زَنَيا فَارْجُموهُما اَلبَتَّةً» پيرمرد و پيرزن را، هرگاه بهناروا درآميختند؛ هرآينه سنگسارشان كنيد. (3: ج 3، ص 334؛ 36: ج 5، ص 432 نقل از موطأ مالك)
2 - عبداللَّه بن عبّاس گويد: عمر بن الخطّاب، در مدينه، ضمن خطابهاى، پس از سفارش مردم به فهميدن و بهخاطر سپردن اين گفتار، و نشر و رساندن آن به ديگر نقاط، چنين گفت:
از آياتى كه خدا فروفرستاد "آيه رجم" بود. ما آنرا خوانديم و فهميديم و ازبر كرديم. ازاينرو، پيامبر بدان عمل نمود و ما نيز پس از او عمل نموديم. بيم آن دارم كه با گذشت زمان، كسى بگويد: "آيه رجم در كتاب خدا نيست" ... ما همچنين در قرآن مىخوانديم: «لاتَرغَبوا عَن آبائِكُم فَاِنَّه كُفرٌ بِكُم أن تَرغَبوا عَن آبائِكُم» يا «اِنَّ كُفراً بِكُم أن تَرغَبوا عَن آبائِكُم» يعنى: از پدرانتان روىگردان نشويد كه دورى از پدران مايه كفر شما است. (23: ج 7، ص 315؛ 9: ج 8، ص 26؛ 40: ج 3، ص 1317؛ 10: ج 4، ص 30؛ 7: ج 2، ص 853)۱
اهل سنّت مىپندارند كه اين عبارات و بسيارى ديگر، كه در قرآن يافت نمىشوند، حكمشان باقى است امّا منسوخ التلاوة مىباشند.
اثبات تفصيلى نادرستى اين دو قسم اخير، يعنى منسوخ التلاوههاى ثابت الحكم و منسوخ الحكم، در حوصله اين مختصر نمىگنجد ما تنها به پرسش اين سؤال، از برادران سنّى خود اكتفا مىكنيم كه: مگر عقيده به اين اقسام اخير، به نحوى، اعتقاد به اسقاط وتحريف در كتاب خدا نيست؟ چرا در حاليكه متون كتب شما آكنده از اينگونه روايات است - كه به تصوّر شما، صحيح و حسن و موثّق هم هستند - برادران اماميّه خود را، به تهمت واهى و بهانه ساختگىِ عقيده به اسقاط و تحريف، مورد توهين و تكفير قرار مىدهيد؟
1.ترمذى، از اين روايت و روايت پيشين به «حسنٌ صحيحٌ» تعبير مىكند و ابن ماجه عبارت آيه را نيز، همانند نقل كتاب طبقات آورده است.