مقدمه اول
معارف الهى در عصر كنونى نسبت به عصر بعثت، گسترش فراوان يافته است. در زمان بعثت حضرت خاتم الانبياء صلى اللَّه عليه وآله، معارف الهى در روى زمين، فقط در گوشه و كنار بود، آن هم در سينه و مغز برخى از جانشينان حضرت اسماعيل يا اوصياى حضرت عيسى عليهما السلام، كه آن هم نسبت به آنچه الآن گسترش يافته، به يك هزارم نمىرسيد.
عموم مردم در زمان بعثت، چند گروه بودند:
اوّل - اعراب جاهلى كه ملائكه را دختران خدا مىدانستند، در حالى كه دختر داشتن در نظر آنها ننگ و عار بود. آنها اين ننگ را براى خدا مىخواستند نه براى خود. پيشرفت آنها در حقايق معادى اين بود كه اگر قاتلى مقتولى را بكشد، روح مقتول به صورت كبوتر تشنهاى روى قبر مقتول مىآيد و آنقدر فرياد مىزند تا قاتل را بكشند و كبوتر از خون او بياشامد تا سيراب شود.
دوم - يهودىهاى بنى قُرَيظه و بنى قينقاع.
سوم - نصارى نجران.
نمونه سخنان آنها همان است كه امروز در تورات و انجيل هست. معدودى از آنها، جزئى از حقايق تحريف نشده را به توسط اوصيايى كه گوشه و گنار بودند، در اختيار داشتند، و به بركت همان حقايق مسلمان شدند (چون اسلام را هم سنخِ حقايق پيشين يافتند) كه گزارش آنها در كتابهاى حديثى و تاريخى آمده است.
مقدّمه دوم
وسائل تعليم و تعلّم در زمان كنونى نسبت به عصر بعثت، گسترش فوقالعاده يافته است. سواد مكتوب در آن زمان بسيار كم بود، آن هم روى سنگها و استخوانها و سَعَف خرماها مىنوشتند. آن مسائل كجا و اين همه مصرف كاغذ و دوات و چاپخانهها و مدارس و كتابها - كه امروز مىبينيم - كجا؟
براى اين كه سطح سواد زمان بعثت را بفهميم، خوب است به اين گزارش توجّه كنيم كه مربوط به دوره قدرت و تمكّن پيامبر در مدينه است. امام كاظم عليه السلام بيان