بررسى اعتبار كتب اربعه از ديدگاه آيت الله نمازى شاهرودى - صفحه 102

از روى تقيه بوده و حميده زن وافطح ناقص الخلقه مى باشد. پس وصى، قطعا موسى بن جعفر عليه السلام است.
همچنين است روايت يحيى بن ام الطويل در حرمت دشنام دادن به اولياء خدا و منع از همنشينى آنان. و مصاديق ديگرى از اين قبيل، از جمله روايت اسيدبن صفوان صحابى پيامبر كه از آمدن مردى گريان پس از شهادت حضرت على عليه السلام به خانه اى كه جسد حضرت در آن بود خبر مى دهد. آن مرد، فضايل ومناقب حضرتش را بر شمرد و تاپايان سخن، او و اصحاب نيز گريستند و بعد كه دنبال او رفتند ؛ او رانيافتند. اين حديث را علامه مجلسى از كمال الدين صدوق در باب زيارات مى آورد و مى فرمايد: آن شخص متكلم حضرت خضر بوده است.
5. روايات بيانگر علم غيب براى پيامبر وائمه عليهم السلام كه كلينى، صدوق، شيخ طوسى و ديگران با سندهاى فراوان صحيح بااعتقاد به تواتر معنوى آورده اند، مورد اشكال و ايراد قرار گرفته است .منشأ چنين اشكالى ايمان به بعضى از آيات و غفلت از برخى آيات ديگر است كه بر وجوب تمسك به تمام قرآن و عترت كه جانشين پيامبرند، دلالت دارد. مؤلف پاسخ تفصيلى را به كتب اثبات ولايت و كتاب مقام قرآن و عترت در اسلام ارجاع مى دهد.
6. مرحوم كلينى براى تميز وتشخيص دادن اخبار متشتت و مختلف، آنهارا به كتاب و اجماع اصحاب و مخالفت با عامه ارجاع داده است. آيا اين كار بدان معنى است كه او خود نيز نسبت به صدور روايات از معصومين عليهم السلام يقين نداشته است؟
پاسخ: چنين نيست. بلكه منظور او ارائه و آموزش ميزانى كلى براى بيان راه حلى در روايات متعارض و مختلف از هر كتابى ،و جلوگيرى از تحميل آراء شخصى بر روايات بوده است كه اين با يقين او به صدور و صحت آن اخبار از معصومين عليهم السلام منافاتى ندارد. بعلاوه حكم و توصيه ايشان با عدم يقين او به جهت صدور روايات كه آيا از سر تقيه بوده يا به انگيزه بيان حكم واقع، منافاتى ندارند.
همچنين حكم امام عليه السلام در مقبوله عمر بن حنظله به پيروى از آنچه ميان اصحاب مشهور است، فقط براى تشخيص اينكه حديث از امام يا غير امام صادر شده نبوده ، بلكه ممكن است مصالحى ديگر در ميان باشد كه ما بدان علمى نداريم.

صفحه از 108