اما بعد، دانشمند فاضل و سخنور چيره دست، حاج عباسقلى واعظ چرندابى تبريزى (دامت افاضاته) نامه اى برايم نوشته واز من درباره كتاب كافى سؤال كرده كه آيا در آن، خبر ضعيفى وجود دارد يا خير؟ و اگروجود دارد، چرا كلينى كتاب رابر سفراء، اربعه حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه ـكه معاصر وى و مانند او ساكن بغداد بوده اند ـعرضه نكرده تا در آن بنگرند و احاديث ضعيف آن را حذف كنند؟ شيخ چرندابى از من خواسته است تا نظرم را در اين باره بنگارم.
استاد ما علامه نورى (ره) در خاتمه مستدرك، دوازده فائده ذكر كرده كه فائده چهارم به ويژه درباره كافى است كه 15 صفحه در اين باره سخن رانده و حق مطلب را به نحوى ادا كرده كه كسى در آن بر او پيشى نگرفته است. و در اين مورد، بايد به آن كتاب رجوع كرد. ۱
اما از آنجا كه مامور به پاسخ دادن هستم و «المأمور معذور»، در پاسخ مى گويم:
شارع مقدس اسلام به طلب دانش، انگيزش فرموده و مسلمانان را به فراگيرى آن امر نموده است، چنانكه رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلمفرمود: «فراگيرى دانش، بر همه مردان وزنان مسلمان، تكليفى واجب است». اما اين تكليف، بر فرد فرد مسلمانان واجب عينى نبود. يعنى لازم نبود از آغاز گشوده شدن باب دانش به رويشان ـ از صدر اسلام تا پايان دوره حضور ائمه عليهم السلام ـ شخصا هركدام بروند و پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم يا يكى از ائمه عليهم السلام را حضورا ببينند واحكام ومعارف را از زبان ايشان شفاها دريافت دارند، تا در نتيجه، دانشى را كه با علمِ ثبت شده در لوح محفوظ مطابقت داشت، طلب كرده باشند.
بلكه اين طلب علم، واجب كفايى بود، بر گروهى ازمسلمانان كه عنايت الهى شامل حالشان شده بود و درك محضر رسول خدا صلى الله عليه و آله وسلم ياامام معصوم عليه السلام روزىِ شان گرديده بود تا احكام الهى رااز ايشان دريافت دارند؛ چنانچه قرآن كريم مى فرمايد:
«... چرا از هر گروه، دسته اى سفر نكنند تا در كار دين، دانش بياموزند و چون باز گشتند قوم خود را هشدار دهند، شايد آنهابترسند».(توبه 122)
خداوند (تبارك اسمه) بر اين گروه كه پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و اوصياى او عليهم السلام را ملاقات كرده اند، واجب گردانيد كه آنچه رادريافت كرده اند، در كتب بنگارند و كتب خود را
1.- خاتمة مستدرك الوسائل، ج ۳( چاپ قديم)، ص ۵۳۲ - ۵۴۷.