احادیث داستانی شروط ایمان

شب پیش از شهادت حمزه، رسول خدا(ص) برای او شرایط ایمان را تشریح فرمود.

الإمام الباقر(ع):

لَمّا کانَتِ اللَّیلَةُ الَّتی اُصیبَ حَمزَةُ فی یومِها، دَعاهُ رَسولُ اللّهِ(ص) فَقالَ: یا حَمزَةُ یا عَمَّ رَسولِ اللّهِ، یوشِک أن تَغیبَ غَیبَةً بَعیدَةً، فَما تَقولُ لَو وَرَدتَ عَلَی اللّهِ تَبارَک وتَعالی وسَأَلَک عَن شَرائِعِ الإِسلامِ وشُروطِ الإِیمانِ؟

فَبَکی حَمزَةُ فَقالَ: بِأَبی أنتَ واُمّی، أرشِدنی وفَهِّمنی.

فَقالَ: یا حَمزَةُ، تَشهَدُ أن لا إلهَ إلَا اللّهُ مُخلِصاً، وأَنّی رَسولُ اللّهِ بَعَثَنی بِالحَقِّ.

فَقالَ حَمزَةُ: شَهِدتُ.

قالَ: وأَنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ، وأَنَّ النَّارَ حَقٌّ، وأَنَّ السّاعَةَ آتِیةٌ لا رَیبَ فیها، وَالصِّراطَ حَقٌّ، وَالمیزانَ حَقٌّ، و«مَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یرَهُ وَ مَن یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ »[۱]و« فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ »[۲]، وأَنَّ عَلِیاً أمیرُ المُؤمِنینَ.

قالَ حَمزَةُ: شَهِدتُ وأَقرَرتُ وآمَنتُ وصَدَّقتُ.

وقالَ: الأَئِمَّةَ مِن ذُرِّیتِهِ الحَسَنُ وَالحُسَینُ(ع) وَ[الإِمامَةَ] فی ذُرِّیتِهِ.

قالَ حَمزَةُ: آمَنتُ وصَدَّقتُ.

وقالَ: وفاطِمَةَ سَیدَةُ نِساءِ العالَمینَ مِنَ الأَوَلّینَ وَالآخِرینَ.

قالَ: نَعَم، صَدَّقتُ.

وقالَ: وحَمزَةَ سَیدُ الشُّهَداءِ وأَسَدُ اللّهِ وأَسَدُ رَسولِهِ وعَمُّ نَبِیهِ.

فَبَکی حَمزَةُ وقالَ: نَعَم، صَدَّقتُ، وبَرِرتَ یا رَسولَ اللّهِ.

وبَکی حَمزَةُ حَتّی سَقَطَ عَلی وَجهِهِ، وجَعَلَ یقَبِّلُ عَینَی رَسولِ اللّهِ(ص).

وقالَ: جَعفَر[ا] ابنَ أخِیک طَیارٌ یطیرُ فِی الجَنَّةِ مَعَ المَلائِکةِ، وأَنَّ مُحَمَّداً وآلَهُ خَیرُ البَرِیةِ، تُؤمِنُ یا حَمزَةُ بِسِرِّهِم وعَلانِیتِهِم، وظاهِرِهِم وباطِنِهِم، وتَحیا عَلی ذلِک وتَموتُ، وتُوالی مَن والاهُم وتُعادی مَن عاداهُم.

قالَ: نَعَم یا رَسولَ اللّهِ، اُشهِدُ اللّهَ واُشهِدُک وکفی بِاللّهِ شَهیداً.

فَقالَ رَسولُ اللّهِ(ص): سَدَّدَک اللّهُ ووَفَّقَک.[۳]

امام باقر(ع):

شبی که در روزِ آن، حمزه کشته شد، پیامبر خدا(ص) او را صدا زد و فرمود: «ای حمزه! ای عموی پیامبر خدا! به زودی غیبتی طولانی خواهی کرد [و از میان ما خواهی رفت]. اگر بر خدای ـ تبارک و تعالی ـ وارد شدی و از تو در باره شرایع اسلام و شروط ایمان پرسید، چه خواهی گفت؟».

حمزه گریست و گفت: پدر و مادرم به فدایت! راه نمایی ام کن و به من بیاموز.

فرمود: «ای حمزه! با اخلاص، گواهی ده که معبودی جز خدا نیست، و من پیامبر خدا هستم و مرا به حق فرستاده است».

حمزه گفت: گواهی می دهم.

پیامبر(ص) فرمود: «و این که بهشت، راست است، و دوزخ، راست است، و قیامت، آمدنی است و شکی در آن نیست، و صراط، راست است، و میزان، راست است «و هر کس به اندازه ذرّه ای نیکی کند، آن را می بیند، و هر کس به اندازه ذرّه ای بدی کند، آن را می بیند» و «گروهی در بهشت اند و گروهی در آتش سوزان»، و این که علی، امیر مؤمنان است».

حمزه گفت: گواهی می دهم و اقرار می کنم و ایمان دارم و تصدیق می کنم.

پیامبر(ص) فرمود: «و این که امامان نسل او، حسن و حسین هستند و امامت در نسل اوست».

حمزه گفت: ایمان دارم و تصدیق می کنم.

پیامبر(ص) فرمود: «و این که فاطمه، بانوی بانوان جهان از اوّلین تا آخرین آنهاست».

حمزه گفت: آری، تصدیق می کنم.

پیامبر(ص) فرمود: «و این که حمزه، سالار شهیدان و شیر خدا و شیر پیامبر خدا و عموی پیامبر اوست».

حمزه گریست و گفت: آری، درست می فرمایی و لطف داری، ای پیامبر خدا!

آن گاه، حمزه گریست، چندان که به رو در افتاد، و شروع به بوسیدن چشمان پیامبر خدا کرد.

پیامبر(ص) فرمود: «و این که برادرزاده ات جعفر طیار، در بهشت با فرشتگان، پرواز می کند، و این که محمّد و خاندان او، بهترین خلق خدایند. ای حمزه! به نهان و آشکار ایشان و ظاهر و باطنشان ایمان می آوری، و بر این عقاید زندگی می کنی و می میری، و با دوست آنان دوستی می کنی و با دشمن آنان دشمنی می ورزی.

حمزه گفت: آری، ای پیامبر خدا! خدا را و تو را گواه می گیرم، و گواه بودن خدا، خود، کافی است.

پیامبر خدا(ص) فرمود: «خداوند، تو را راه نمایی کند و موفّق بدارد!».


[۱]. الزلزلة: ۷ و ۸.

[۲]. الشوری: ۷.

[۳]. طرف من الأنباء والمناقب: ص ۱۲۵ عن عیسی بن المستفاد عن الإمام الکاظم عن أبیه(ع)، بحار الأنوار: ج ۲۲ ص ۲۷۸ ح ۳۲ و ج ۶۸ ص ۳۹۵، دانشنامه قرآن و حدیث، ج ۱۶، ص ۴۱۰.