«مقصود از مخالفت، تعارض حديث با بنيان دين و روح شريعت است؛ يعني، تعارض با اهداف و مقاصد شريعت که سعادت دين و دنياي مردم را دنبال نموده است.»۱
اين ديدگاه ميتواند قابل مناقشه باشد؛ زيرا اگر زمينهي ارايهي معيار عرضه روايات به قرآن، تنها پديده جعل حديث باشد، ميتوان پذيرفت که جاعلان حديث به صورت طبيعي روايات مباين کلّي با ظواهر آيات را جعل نخواهند کرد؛ زيرا طبق گفتار ايشان جعلي بودن اين روايات بهزودي روشن ميشود؛ امّا نيک ميدانيم که در کنار انگيزههاي سوء و عامدانه در جعل و برساختن روايات، وجود پديدههاي نقل به معنا، تقيه، سوء حافظه راويان از عوامل طبيعي ايجاد اختلاف روايات با هم يا اختلاف با قرآن بوده است؛ بنابراين، به طور طبيعي ممکن است، به خاطر اشتباه راوي حديثي را مخالف قرآن نقل کرده باشد؛ بنابراين، بهنظر ميرسد که مقصود از مخالفت حديث با قرآن، مخالفت از نوع تباين کلّي؛ يعني، تباين ميان سلب و ايجاب است که هيچ راهي براي جمع ميان آنها وجود ندارد.
نتيجه و جمعبندي
از مجموع مباحثي که در اين مقاله دربارهي روايات عرضه ارايه شد، نکات ذيل را به عنوان نتايج بحث ميتوان بهدست داد:
1. بهرغم انعکاس قابل ملاحظه روايات عرضه در منابع روايي شيعه، اين روايات به صورت کمرنگي در منابع روايي اهل سنّت انعکاس يافته است.
2. از نگاه همهي عالمان شيعه عرضه روايات به قرآن يکي از بهترين راهکارها براي ترجيح ميان روايات دچار اختلاف يا براي کنار گذاشتن روايات داراي آسيبهاي متني، بهشمار ميرود؛ امّا در برابر، در ميان عالمان اهل سنّت در برخورد با روايات عرضه سه رويکرد وجود دارد که عبارت است از:
اوّل: شماري از عالمان اهل سنّت روايات عرضه را مجعول و موهوم دانسته و مدّعي شدهاند که اين روايات ساخته و پرداخته ملحدان است.
دوم: برخي از عالمان اهل سنّت همچون شاطبي معتقد است، حتّي اگر سند روايات عرضه ضعيف باشد، اين روايات صحيح و حق است.