احادیث داستانی خلوت نکردن با نامحرم

امام صادق(ع) به جوانی که اتاقی را اجاره کرده بود که صاحب خانه زنی جوان بود و میان دو اتاق، تنها دری بود، سفارش کرد که در آن خانه نماند.

کتاب من لا یحضره الفقیه عن محمّد الطَّیار:

دَخَلتُ المَدینَة وطَلَبتُ بَیتاً أتَکاراهُ فَدَخَلتُ دارا فیها بَیتانِ بَینَهُما بابٌ وفیهِ امرَاَةٌ، فَقالَت: تَکاری هذَا البَیتَ؟

قُلتُ: بَینَهُما بابٌ وأنَا شابٌّ.

قالَت: أنَا اُغلِقُ البابَ بَینی وبَینَک.

فَحَوَّلتُ مَتاعی فیهِ، وقُلتُ لَها: أغلِقِی البابَ.

فَقالَت: تَدخُلُ عَلَی مِنهُ الرَّوحُ دَعهُ، فَقُلتُ: لا، أنَا شابٌّ وأنتَ شابَّةٌ أغلِقیهِ.

قالَت: اُقعُد أنتَ فی بَیتِک فَلَستُ آتیک ولا أقرَبُک، وأبَت أن تُغلِقَهُ، فَأَتَیتُ أبا عَبدِاللّهِ(ع) فَسَأَلتُهُ عَن ذلِک.

فَقالَ: تَحَوَّل مِنهُ؛ فَإِنَّ الرَّجُلَ وَالمَرأَةَ إذا خُلِّیا فی بَیتٍ کانَ ثالِثُهُمَا الشَّیطانَ.[۱]

کتاب من لایحضره الفقیه ـ به نقل از محمّد طیار ـ:

وارد مدینه شدم و به دنبال خانه ای گشتم تا آن را اجاره کنم. به خانه ای وارد شدم که دو اتاق داشت و میان آنها دری بود و در آن خانه، زنی بود. زن گفت: این خانه را اجاره می کنی؟

گفتم: میان آنها دری است و من جوانم.

زن گفت: در را می بندم.

اثاثیه ام را به آن خانه بردم و گفتم: در را ببند.

زن گفت: از بستن در، وحشت می کنم. بگذار باز باشد.

گفتم: خیر، من جوانم و تو هم جوان. در را ببند.

زن گفت: من در خانه خود می نشینم و نزد تو نمی آیم و به تو هم نزدیک نمی شوم، و از بستن در، خودداری کرد.

نزد امام صادق(ع) آمدم و از این مسئله پرسیدم.

فرمود: «از آن خانه بیرون شو؛ زیرا هرگاه مرد و زنی در خانه ای خلوت کنند، سومین نفر، شیطان است».


[۱]. کتاب من لا یحضره الفقیه ج ۳ ص ۲۵۲ ح ۳۹۱۳، حکمت نامه جوان ص ۲۲۸.