▪ برخی از رنجهای دیگران (دنیوی و اخروی) عمیقاً ناراحت میشوند و حاضرند که جان و مال خود را نیز برای آن بدهند.
▪ انتهای دیگر طیف رفتارهای افراد خوشیفته است که با تمرکز بالا بر خود/Self دیگران را تنها ابژهای/Object برای تقویت «خود» میشمارند. از این رو، میتوانند رفتار آزارطلبانه داشته باشند: «دیگری آنچه را که نیاز دارد، از تو میگیرد و تو را برای پارهای لذتهای خود میخواهد».
2. کسانی که چشمانداز آخرتگرایانه/اخلاقگرایانه بالایی دارند، شدیدترین رفتارهای همدلانه را که همان فدا کردن جان و مال خود است میتوانند از خود نشان میدهند. بنا بر این، این بخش از حدیث «مُواسٍ بِنَفسِهِ، و آخَرُ مُواسٍ بِمالِهِ و هُمَا الصّادِقانِ فِی الإِخاءِ» دقیقاً به «دوستی» اشاره دارد که یکی از ویژگیهای آن تعهد شدید دوطرفه و آن هم به خاطر «خدا» بود که در واژگان دیگری چون «اخ فی الله» و «اخالثقه» ذکر شد. جالب آن که در دنباله روایت از واژه «و هُمَا الصّادِقانِ فِی الإِخاءِ» استفاده میشود که همخانواده با واژه «صدیق» است.
3. ادامه روایت به گوشزد افرادی میپردازد که روحیه حمایت اجتماعی و رفتار حمایتی در آنان نیست، بلکه در همان حد برقراری ارتباط به واسطه غرایز خود ماندهاند و از این رو، رفتارهای استثماراگرانه از آنها سر میزند و از آنجا که این افراد رشد ذهنی و انسانی نیافتهاند، تنها میتوان بر اساس همان تبادل اجتماعی و استخدام به روابط کارکردی با آنها پرداخت و آنها را در جرگه دوستان راه نداد؛ زیرا شرایط دوستی را ندارند؛ اما با تمام اینها، امام به هیچ روی این افراد را از فرایند ارتباطی خارج نکرده و تنها به عدم تشکیل روابط سطح بالا _ که مستلزم اعتمادپذیری است _ توصیه مینمایند:
پس او را از افراد قابل اعتماد نشمار.
حدیث ششم: ارتباط ناسالم
ناسازگاری ظاهری این حدیث با آنچه در باره اصدقاء گفته شد، ناشی از سبک کنایهای این حدیث است. بنا بر این، محور این حدیث «اختلالهای ارتباطی» است.
نکات روانشناختیای که در این حدیث دخالت دارند، به شرح زیر میباشند:
1. تمام آنچه که در حدیث اول در باره بحث نگرش و مؤلفههای آن مطرح شد.
2. ارزشیابیهای ادراکی از روابط.
3. عوامل مختلکننده روابط و برآرَنده تنهایی.