این روایت علاوه بر اشاره به این برانگیختگی درونی (یَطلُبُ بِإِخائِهِ بَقاءَ الإِخاءِ)، به نشان دادنِ این برانگیختگی با واکنشهای بیرونی اشاره دارد: «این کس به سود تو و سود خودش میکوشد». نکته این نشان دادنِ بیرونیِ عواطف مثبت آن است که زندگی انسانها و ارتباطهای آنها با انتقال احساسهای مثبت اصیل و صمیمانه در باره یکدیگر خوشایندتر میشود. انسان بهطور طبیعی کسانی را بیشتر دوست دارد که با کلام یا عمل خود نشان میدهند که او را دوست دارند، ارزشیابی مثبتی از شخصیتش دارند، برای استحکام دوستی میکوشند و تمام اینها را نیز نشان میدهند.
2. نکته مهم دیگر در این بخش از روایت، اشاره به یک نکته روانشناختی مهم در شناسایی دوستی است؛ مبنی بر این که از هم پاشیدگی یک دوستی (که اساس آن بر عاطفه و جاذبه و در نتیجه دلبستگی متقابل است) موجب از هم گسیختگی روانی میشود، و از آنجا که دوستی بر دوسویگی بنا نهاده شده است، این از هم گسیختگی روانی بهصورت دو سویه خواهد بود. بنا بر این:

3. این روایت همچنین حاکی از این نکته روانشناختی است که عاطفه مثبت منجر به ارزشیابی مثبت از دیگران میشود که خود این دو مؤلفه در کنار یکدیگر مهمترین مؤلفههای ایجاد دوستی هستند، بنا بر این، یکی از ویژگیهای برادری دوطرفه (الأَخُ الَّذی هُوَ لَکَ و لَهُ) را این میداند که در جهت بهبود روابط عاطفی و پرهیز از تنشهای عاطفی کوشش بسیاری میشود و در نتیجه، از آنجا که حالتهای هیجانی بر فرایندهای ادراکی تأثیر مستقیم مینهند، ارزشیابی مثبت نیز فزونی یافته و دوستی محکمتر میشود. این فرایند روند تکاملی دارد:

ب. روابط دوستانه بر اساس حُسن همجواری شکل میگیرد و بر اثر مؤلفههای مهمی چون عدم بهرهکشی طمعورزانه از رابطه و تنها با قرارداد و رضایت دوسویه شکل میگیرد. این حسن همجواری، اگر چه به مانند دوستی ناشی از یک علقه و حب شدید نیست، از یک تعالی اخلاقی (چه فردی و چه اجتماعی) سرچشمه میگیرد: فَهُوَ الأَخُ الَّذی قَد خَرَجَ بِنَفسِهِ عَن حالِ الطَّمَعِ إلی حالِ الرَّغبَةِ، فَلَم یَطمَع فِی الدُّنیا إذا رَغِبَ فِی الإِخاءِ؛ خاستگاه