عصر شیخ صدوق باز میگرداند. مهمترین اقوالی که او در این بخش بدانها استناد میجوید، عبارتاند از:
شیخ صدوق (م381ق):
تحت شرایط ظلم، تقیه فریضهای دینی و ترک آن در حکم ترک نماز است؛ در عین حال اگر عمل تقیه منجر به مخاطره افتادن زندگی بشری گردد، باید ترک شود.۱
این نظریه بعدها از سوی شیخ مفید بدین گونه شرح و بسط مییابد:
تقیه تنها زمانی باید مراعات گردد که با علم قطعی یا ظن قوی دانسته شود که ترک آن به مذهب راستین و یا معتقدان آن در این عالم ضرر وارد سازد.۲
شیخ مفید (م413ق):
زمانی که بیم زندگی فرد وجود داشته باشد، تقیه امری جابز در مذهب دانسته شده، همچنین در صورتی که خطری متوجه اموال و داراییهای فرد باشد و یا تقیه سطح امنیت جامعه را افزایش دهد، میتوان به عنوان امری جایز بدان نگریست. به نظر من انجام آن گاهی واجب و تکلیفی شرعی است و گاهی جایز. همچنین گاه انجام آن و گاه ترک آن افضل است. به هر حال، حتی زمانی که ترک آن افضل است، عامل به آن معذور و معفو است.۳
کلبرگ معتقد است دیدگاه شیخ مفید به صورت مختصر و فشرده در این روایت از امام باقر _ علیه السلام _ آمده است:
التقیة فی کل ضرورة و صاحبها أعلم بها حین تنزل به.۴
شهید اول (م786ق):
کنار گذاشتن تقیه گناه است، اما زمانی که فرد مؤمن در موقعیت اظهار کلمه کفر و یا برائت جستن از اهل بیت قرار گیرد، انجام آن مباح و یا حتی ترک آن و تحمل رنج و عذاب ناشی از آن مستحب میگردد.۵
1.. الهدایة، ص۵۱-۵۲.
2.. تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۳۷.
3.. اوائل المقالات، ص۱۱۸.
4.. الکافی، ج۲، ص۲۱۹.
5.. القواعد و الفوائد، ج۲، ص۱۵۸.