خواننده تکمیل میشد.
در حالی که روایات موجود در مصادر حدیثی خلاف آن را به اثبات میرساند، زیرا برخی روایات موجود در این کتب، به نام ذبیح تصریح دارد. ۱
4-2-4. تشبیه شیعه به مسیحیت و اهل سنّت به یهودیت
یکی از نکاتی که فایرستون به آن اشاره نموده، عبارت است از این که:
زیرمتنهای موجود در دین مسیح، مباحثه و مجادله شیعه با اهل سنّت را تقویت میکند، چون شیعیان را به عنوان ورثه روحانی شهیدشان، حسین، معرفی میکند؛ درست به همان شکل که مسیحیان را به عنوان ورثه روحانی مسیحِ شهید مطرح میکند. لذا آنها به باور برتری معنویشان بر رقبای سنّی میتوانند آرام یابند. درست آن چنان که مسیحیان به باور برتری معنویشان بر یهود آرامش مییافتند. و همان طور که یهودیان یکتاپرستی و توحید را بنا کردند، اما پیشوایی عیسی و نقش رهاییبخش/ منجی بودن او را نپذیرفتند، اهل سنّت نیز چنین کردند؛ یعنی سیمای کامل توحید در اسلام را ایجاد کردند، اما از پذیرش پیشوایی از خاندان علی و نقش رهاییبخش/ منجی بودن حسین و امامانی که پیرو او بودند، خودداری نمودند، که در آن، دو مذهب تشیع و تسنّن را به دو آیین مسیحیت و یهودیت تشبیه کرده است.
در پاسخ به این ادعا باید گفت که چنین قیاسی کلاً باطل است؛ زیرا، اولاً، یهودیت و مسیحیت دو آیین کاملاً متفاوت را تشکیل میدهند؛ به این معنا که شریعت حضرت مسیح علیه السلام ناسخ شریعت حضرت موسی علیه السلام بوده، در حالی که شیعه و سنّی دو فرقه از یک آییناند! لذا نه تنها نمیتوان گفت که پایهگذاری توحید با یهودیان بوده و ادامه راه توسط مسیحیان صورت گرفته، بلکه حتی در بنیانگذاری توحید در اسلام نمیتوان شیعه و سنّی را از هم جدا نمود؛ زیرا ایجاد این فِرق بعد از رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به وقوع پیوست؛ ثانیاً، اصل آیین حضرت موسی علیه السلام و عیسی علیه السلام و رسول اکرم صلی الله علیه و آله بر پایه توحید استوار بوده است، لکن به لحاظ پیروان، یهودیان و مسیحیان هر دو از توحید ناب فاصله گرفتند نه فقط یهود، که از نمونههای بارز آن عقیده به تجسیم در بین آنها است، چنان که کتاب
1.. قرب الإسناد، ص۳۸۹؛ الکافی، ج۱، ص۱۵۱؛ ج۲، ص۲۰۳؛ ج۴، ص۲۰۵ و ۲۰۸؛ من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۲۳۰.