غير از كتب اربعه، كتاب هايى مثل الامالى را نياورده است ؛ امّا انصافْ اين بود كه آن را هم مى آورد. تحقيق در اختلاف متون، همين تحقيق متعارف شماست ؛ يعنى فرض كنيد روايتى در كتاب من لا يحضره الفقيه اين طور آمده و در كتاب نوادر الحكمه ، طور ديگر. يا در اصلِ علاء ـ كه جز اصول ستّة عشر است ـ به گونه اى ديگر آمده و... .
اختلاف متون ديگر، در جايى است كه گاهى متن يك روايت، بعدها در كتب فقهى و حتى غير حديثى ما مى آيد . فرض كنيد المسالك شهيد ثانى، حديث را از الكافى آورده ، ولى با متن الكافى فرق دارد. اين حوزه، هنوز بررسى نشده است؛ يعنى مرحوم آقاى بروجردى هم وارد اين قسمت نشده اند. حالا من نمى خواهم بگويم كه اين قسمت ضرورت دارد؛ امّا هدف ما اين است كه ببينيم كجاها نقص داريم و كجاها كار نشده است.
مرحوم علّامه در المختلف، متون روايات را طبق التهذيب آورده است . با اين كه التهذيب هم گاهى از الكافى گرفته است؛ امّا با التهذيب، مطابق است و با الكافى، مطابق نيست. او هيچ گاه نمى گويد: «رَوى الكلينى» ، مى گويد: «و رَوى فلانٌ فى الصحيح». گاهى، سند يك حديثى را گفته كه اين سند، ضعيف است؛ امّا همان روايت با همان سند در كتاب الكافى، به سند صحيح آمده است كه علّامه، آن را هم ننوشته است؛ امّا متون متأخّر ما اين كار را كرده اند. مثلاً صاحب جواهر بيشتر از وسائل الشيعة نقل مى كند . چون وسائل الشيعة، بيشتر جنبه فقهى را در نظر گرفته و اختلاف قليل متون را در نظر نگرفته است، مشكل پيش مى آيد. الوافى هم اختلاف متون دارد؛ امّا اختلاف متونش مؤثّر است؛ چون آنچه كه انفرادى است، جدا نقل كرده است. آن وقت اينها با الكافى اختلاف دارند.
در مواردى ديده مى شود كه مرحوم علّامه گفته اند، سند ضعيف است، چون فلانى در آن است. حرف ايشان درست است؛ چون متن كتاب التهذيب را ديده است. همان حديث با راوى اخير در كتاب الكافى به سند صحيح موجود است .