مصاحبه با آية اللّه‏ سيد احمد مددى - صفحه 346

آقاى مهريزى: به نظر من، نبايد بحث را بر محور غلوّ بگذاريم؛ يعنى فراتر از آن است. در واقع، عقل گرايى اى كه در بغدادى ها هست، خيلى مهم است .

دليل اين كه مرحوم كلينى كتابش را با موضوع «عقل» آغاز كرده، همين است. البته حضرات اهل سنّت، از جمله ذهبى نوشته اند : «مِن سنة ثلاثمئه و سبعين تقارب الرفض و الاعتدال»، كه مقصود، كلينى است؛ يعنى ريشه هاى تقارب است. البته ما ابن قِبّه هم داريم؛ امّا ابن قبه ، تندرو است. او از متكلّمان شيعه است. باز بايد بگويم كه كلينى، معتدل است.
به هر حال، بغداد دوم، غير از بغداد اوّل است كه من به صورت اجمال گفتم. اگر مايل باشيد مفصّل مى گويم كه اصلاً نقش كلينى در كجاى مكتب است.

آقاى مهدوى راد: شخصيتى مثل كلينى، كتاب ادبى دارد، شعر دارد، نقد قرامطه دارد ؛ يعنى كتاب كلامى جدّى و از همه مهم تر، رسائل ائمّه را به صورت مستقل دارد. اين خيلى معنا دارد؛ چون اين مورد، جنبه سياسى دارد.

من فكر مى كنم، شايد نظرش از رسائل ، بيشتر ، توقيعات امامِ خويش يعنى توقيعات حضرت مهدى (عج) است.
الآن ببينيد، خود اين نامه «و امّا الحوادث الواقعه»، ركن اساسى ولايت فقيه است؛ يعنى ما معتقديم از همين و امّا الحوادث الواقعه، هر سه مقام را براى فقيه مى شود اثبات كرد: هم افتاء و هم قضا و هم تصدّى اجتماعى را، و اين، يك نكته اساسى است؛ چون ما معتقديم كه طرح ولايت، همين اصطلاح روز، يعنى دولت در سايه است، و اين را قبل از امام صادق عليه السلام هيچ انديشمندى مطرح نكرده است. اينها بحث ولايت فقيه را از آن زاويه آوردند، حتّى در كتاب نراقى و در كتاب مكاسب مرحوم امام خمينى، بحث را آورده اند روى «اللّهم انهم خلفائى و...». به نظر من، هيچ كدام دلالت به ولايت نمى كند. فقط سه تا روايت به ولايت دلالت دارد و بقيه ربطى ندارد: يكى

صفحه از 368