ديگر وضعِ جامعه قبول نمى كند و بنى عبّاس جا گرفتند.
غرض اين است كه خطّ غلوّ، ابتداى ظهورش يك خط سياسى بود. ابو الخطاب كه منحرف تمام عيار بود ، او هم مى گفت كه امام صادق خداست . مفضّل بن عمر هم حرف هاى سياسى مى گفت . ابو الخطّاب به همراه هفتاد نفر با شمشير قيام كردند و نيروهاى حكومتى هم ريختند و همه را كشتند. اعلام خروجشان و شعارشان «لبيك يا جعفر» بود. با اين حال، امام صادق عليه السلام مرتّب لعنشان مى كرد . اينها شدند خطّ سياسى، مفضّل هم شد خطّ سياسى .
من اعتقادم اين است انصافا ميراث هاى علمى خطّ غلوّ، جاى تأمّل دارد . حق با اصحاب ماست ؛ چون دنبال خطّ سياسى بودند، ميراث ها دقيق نشد. مهم نبود حرفِ من باشد يا اهل كتاب باشد . بنا بر اين، مشكل ايجاد شد.
ما الآن داريم خطّ غلوّ را از زاويه حديثى و رجالى بررسى مى كنيم . اين زاويه حديثى، كارى به زاويه عقايدى ندارد؛ ربطى به نماز خواندن ندارد . اينها لوازم خطّ غلوّ است. اين خطّ غلوّ از زمان امام صادق عليه السلام در جريان ضعف بنى اميه ، به عنوان يك حكومت بدل مطرح شد ، و مثل هر خط سياسى اى كه الآن مطرح است، براى خودشان ميراثْ درست كردند ، براى خودشان معلّم درست كردند. اين طرف هم مى بينيد كه زُراره و محمّد بن مسلم را داريم ؛ معلّى بن خنيس هم داريم ، بعد حسين بن سعيد ، حسن بن محبوب ، محمّد بن سنان و محمّد بن عروه هم داريم.
چون تا به حال بحث نشده ، من مى خواهم اين مسئله را به كلين ربط بدهم و اين بحث بسيار مفيدى است كه اگر آقايان بخواهند تحقيق كنند ، خودش كتابى مى شود. اين خطّ غلوّ براى خودش ميراث درست كرد. مرحوم كلينى، قسمت نفى اين ميراث را در كتابش وارد كرد . الآن شما در الكافى روايت يوسف بن ضبيان داريد، مفضّل بن عمر داريد و از همه آنها مهم تر، محمّد بن سنان داريد.
يكى از موارد اختلاف صدوق با كلينى همين است. در زمان كلينى و مخصوصا