فصل اوّل: كلّيات
عنوان فصل اوّل اين بخش ، «كلّيات» است كه نگارنده در آن ، به تبعيّت از سنّت رايج ، به بررسى درباره معناى لغوى و اصطلاحى «تفسير» و «تأويل» و رابطه بين آن دو ، پرداخته است.
معناى لغوى تفسير
اهل لغت ، معانى بسيارى براى تفسير بيان داشته اند و آن را معمولاً با كلماتى مانند: ابانه، تبيين، تفصيل، ايضاح و كشف ، مترادف دانسته اند. از جمله ، ابن فارس مى گويد:
اين كه گفته مى شود: «فسرتُ الشى ء» ؛ يعنى : چيز پوشيده اى را كشف نمود و آن را روشن ساخت. ابن منظور نيز مى گويد :
فسّر ، به معناى بيان است... . كشف نمودن چيز پوشيده اى را «فسر» مى گويند و تفسير ، براى كشف نمودن لفظ مشكل به كار مى رود.
معناى اصطلاحى تفسير
كثرت استعمال كلمه «تفسير» در مورد بيان و توضيح معانى و مفاهيم آيات قرآن، موجب شده است كه واژه «تفسير» در ميان دانشمندان علوم دينى، معناى خاصّ اصطلاحى به خود بگيرد و در خصوص قرآن كريم ، به كار رود. ابوحيّان در البحر المحيط ، در معناى اصطلاحى تفسير مى نويسد:
علم يبحث عن كيفية النطق بألفاظ القرآن و مدلولاتها و أحكامها الإفراديّة و التركيبيّة و معانيها الّتى تحمل عليها حالة التركيب و تتمّات لذلك. راغب اصفهانى نيز مى گويد:
بدان كه تفسير در عرف علما، كشفِ معانى قرآن و بيان مراد از الفاظ است ، اعم از اين كه به حسب لفظ ، مشكل باشد يا نه و از لحاظ معنا ، اعم از ظاهر و غير ظاهر است . با توجّه به معانى ذكر شده، مى توان نتيجه گرفت كه تفسير ، علمى است كه در فهم آيات الهى ، به ما يارى مى رساند و براى تحقّق يافتن اين امر و دانستن علم تفسير، علومى چون شأن نزول ، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه و... لازم است.