روش‏شناسى شرح ملّا صالح مازندرانى بر اصول و روضه « الكافى » - صفحه 160

د. مباحث فلسفى

مسلمانان، لغت فلسفه را از يونانيان گرفتند و به تبعيت از ارسطو، آن را در دو معنا به كار بُردند. معناى اوّل ـ كه اصطلاح عام فلسفه بود ـ ، به تمام دانش هاى عقلى اى كه در برابر دانش هاى نقلى است، اطلاق مى شود كه خود نيز تقسيماتى دارد؛ امّا معناى دوم ـ كه اصطلاح خاصّ فلسفه است ـ ، همان الهيات است.
ملّا صالح، گاه نظر به معناى اوّل دارد و گاه، معناى دوم را مدّ نظر قرار مى دهد. وى پيرو مكتب فلسفى عصر خود (بويژه صدر المتألّهين) است و بر اركان حكمت متعاليه، تكيه دارد و شناخت ديدگاه فلسفى او در فهم شرحش، تأثير مهمّى دارد. شارح، گاهى فلاسفه را متّهم به تخليط حق و باطل مى كند و گاه، عكس آن را عمل مى كند. از جمله مباحثى كه شارح، آن را بيان كرده، نكات زير است:
1. وحدت تشكيكى وجود: در خارج، چيزى جز وجود مطلق نيست و ماهيت، امرى اعتبارى است. لذا وحدت موجودات را بايد بر اساس وجود، تفسير كرد، نه ماهيت. شارح، بعد از تعريف عقل و توضيحات لازم، نكات مفيدى را در ضمن مباحث خود بيان مى كند. 2. وجود مستقل و رابط: تمام موجودات، ممكن الوجودند، بجز ذات بارى تعالى ، و وجود آنها، عين ربط و فقر به علّت است. ملّا صالح، در شرح خود، از اين نكته غفلت نكرده و بنا بر حكمت متعاليه، وجود ممكن، «فى نفسه و بنفسه و لنفسه»، وجود نيست؛ بلكه نظير معناى حرفى است كه استقلال ندارد. 3. حركت جوهرى: ملّا صدرا، حركت جوهرى را با ادلّه متعدّد، اثبات كرده و در شرح ملّا صالح، اين مقوله، با زبان ساده و قابل فهم براى اكثر مردم، بيان شده است. 4. عقل مجرّد: شارح، در تعريف سوم از عقل مى گويد:
عقل، بر جوهر مفارق از ماده و فعل، اطلاق مى شود. در مواضع متعدّدى نيز بر تجرّد عقل، تأكيد دارد.
5. اتحاد نفس با عقول مجرد: يكى ديگر از اصول حكمت متعاليه، اتّحاد نفس با عقول مجرّد است. شارح، پس از تعريف عقل مجرّد، درباره آن به تفصيل سخن مى گويد. 6. ردّ اقوال فلسفى: شارح، گاهى اقوال فلسفى را همانند نظرات مختلف درباره «حدوث عالم» نقل مى كند و گاهى آنها را به نقد و بررسى مى گذارد و به قاعده مشّائين (الواحد لايصدر منه إلّا الواحد) اشكال وارد مى كند، يا منكر قاعده «استحاله خرق و التيام» مى شود.

صفحه از 178