فصل اوّل : كتاب العقل و الجهل
كتاب العقل و الجهل، نخستين كتاب الكافى را تشكيل مى دهد و از آن جهت كه پيش از بيان عقايد، اخلاق و احكام، ذكر شده، قابل توجّه است. از نظر شناخت روش دسته بندى احاديث، اين روش كلينى، جاى تحليل مستقلّى را مى طلبد؛ زيرا ايشان به جاى طرح روايات آغاز وحى (آن گونه كه در كتب اهل سنّت، همچون صحيح البخارى آمده)، مبدأ طرح عقايد را عقل و جهل مى داند. اين روش، بيانگر اين نكته است كه از شناخت عقايد و مبدأ گفتگو در اين حوزه، بايد از عقل و علم سخن گفت و مبدأ ورود به بحث توحيد، نبوّت و امامت، «خرد» انسان است. اين روش كلينى، باعث شد كه محدّثان پس از وى (چون: علّامه مجلسى، در بحار الأنوار، علّامه بحرانى در كتاب العوالم، فيض كاشانى در الوافى)، از وى تبعيت كنند و اين نگرش، بر فرهنگ محدّثان شيعه، اصل گردد كه عقل و علم، جايگاه نخستين را دارد.
آنچه در اين فصل، به طور فشرده مى آيد، ابتدا توضيحى از مقدّمه مؤلّف كتاب الكافى است و در ادامه، موضوع اصلى اين مختصر كه در باره عقل و جهل است. نويسنده، آيات قرآن كريم را در اين زمينه، با تفسير آن از قول ائمّه اطهار عليهم السلام (بويژه آياتى كه در زمينه اهميت عقل اند)، آورده كه به شرح و تفسير آن پرداخته مى شود. روش نويسنده، اين بوده كه مهم ترين رواياتى كه ناظر به آيات اند، نقل كند، از اين رو، در برخى از ابواب اين كتاب، چون آيه اى ذكر نشده، به آن باب، اشاره اى هم نكرده است. در مورد شناسايى خدا و احكامش، خداوند متعال مى فرمايد:
«أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِم مِّيثَـقُ الْكِتَـبِ أَن لَايَقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلَا الْحَقَّ» ؛ مگر در كتاب، از آنها پيمان گرفته نشد كه درباره خدا جز حق نگوييد ؟
«بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ» ؛ [منكران] انكار چيزى را مى كنند كه علمشان به او احاطه نيافته است.
«فَسْئلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ » ؛ اگر خودتان نمى دانيد، از اهل كتاب بپرسيد.