نگاهى به گفت‏وگوى «در عرصه روايت و درايت حديث» - صفحه 488

مى كند كه حتما بايد در آيات آن، تأمل و تفكر شود يعنى خواندن قرآن به تنهايى كافى نيست ولى اين نه بدان معناست كه قرائت قرآن به تنهايى مستحب نيست و ثوابى ندارد. از هيچ جاى قرآن استفاده نمى شود كه شرط قرائت قرآن، اين است كه آدمى در صدد تدبر در معانى آن باشد و در غير اين صورت قرآن خواندن با نخواندن آن، مساوى است بلكه شايد ظاهر آياتى كه بدون ذكر هيچ قيد، دستور به خواندن قرآن مى كند مانند «وَ رَتِّلِ الْقُرْءَانَ تَرْتِيلاً» ، ۱
اين است كه قرائت قرآن مطلقا مستحب است و نيز روايات فراوانى كه در اين موارد وارد شده و بعضى از آنها در صحيح الكافى هم درج گرديده است كه به جهت پرهيز از طولانى شدن كلام از ذكر آنها و بحث در موردشان خوددارى مى نماييم و تنها به يك روايت كه به سند صحيح در كافى درج گرديده است اكتفا مى كنيم:
عن ابى عبداللّه عليه السلام : لو قرئت الحمد على ميّت سبعين مرة ثم ردّت فيه الروح، ما كان ذلك عجبا؛ ۲ اگر بر مرده اى هفتاد بار سوره حمد خوانده شود روح به بدنش باز گردد، مايه شگفتى نيست.
اما در مورد آيه شريفه «فَاقْرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ» نگارنده به تفاسير و كتب روايى مراجعه كرد شايد روايتى از نبى اكرم يا ائمه معصومين در اين زمينه بيابد اما هيچ روايتى كه در آن آيه به قرائت در نماز تفسير شده باشد، نيافت. ۳
آرى در كنز العرفان آمده است كه اين آيه بر وجوب خواندن مقدارى از قرآن

1.آيه «فَاقْرَءُواْ مَا تَيَسَّرَ مِنْهُ» : سوره مزمل ۲۲، آيه «وَ رَتِّلِ الْقُرْءَانَ تَرْتِيلاً» ، همين سوره ۴.

2.كافى، ج ۲، كتاب فضل القرآن، باب ۱۲، حديث ۱۶، سند اين روايت چنين است: على بن ابراهيم عن أبيه عن ابن ابى عمير عن معاوية بن عمار كه تمامى روات از اجلاء هستند، در مورد ابراهيم بن هاشم سخنانى گفته شده است ولى محققين او را از بزرگان روات و معتمدين ايشان مى دانند و در كتاب صحيح الكافى هم بارها ذكر شده است. با اين همه، اين روايت در صحيح الكافى درج نشده است كه مايه شگفتى آميخته با تأسف مى باشد.

3.تنها در در المنثور سيوطى جلال الدين عبدالرحمن، مكتبه اسلاميه و مكتبه جعفريه، تهران، دار الكتب العراقيه كاظميه، ج ۶، ص ۲۸۰ روايتى آمده است كه اين آيه را به قرائت ۱۰۰ آيه تفسير مى كند و نيز ۲ روايت از طرق عامه آمده است كه از آن انحصار مدلول آيه به نماز استفاده نمى شود.

صفحه از 494