نگاهى به گفت‏وگوى «در عرصه روايت و درايت حديث» - صفحه 464

خوانندگان شبهاتى ايجاد مى نمود بدين سبب، راقم سطور وظيفه خود دانست كلامى در اين زمينه بنگارد، شايد براى زدودن نادرستى ها از چهره حقيقت، كارساز آيد.
سخن گفتنى در مورد اين مصاحبه بسيار است ولى مهم ترين نكته اى كه در آن به چشم مى خورد نسبت دادن كلماتى به بزرگان و مطرح كردن مطالبى در مورد ايشان بود كه در هيچ منبع و مدركى ديده نشده است.
سخنانى كه از بزرگان نقل شده مخالف تصريح خود ايشان است و از اين نقليات خلاف واقع نيز استنتاجات نادرستى نموده اند. در جا به جاى اين مصاحبه اشخاص و گروه هايى هدف اتهامات و سخنان ناروا قرار گرفته اند كه مناسب بود به ردّ آنها پرداخته شود ولى اشتغال به اين گونه مسائل و نقض و ابرام آنها، پژوهشگران را از مسير صحيح به دور مى دارد و بدين جهت، از ورود در اين گونه امور، و بحث و گفت وگو در اطراف و جوانب آن خوددارى مى شود و تنها به نقل قسمت هايى از نقليات نادرست و نكات قابل گفتگوى ديگرى از اين مصاحبه اكتفا شده و داورى در اطراف آن سخنان را به داوران منصف وامى گذاريم.
1. ايشان بعد از طعنه زدن به عدّه اى كه چرا به مقدمه بحار الأنوار مراجعه نكرده اند اشاره كرده اند كه: «مرحوم مجلسى در اين مقدمه سيره و روش خود را توضيح مى دهد» ومى افزايند كه «علامه مجلسى تصريح مى كند كه در مذهب شيعه تنها چهار كتاب حديث داريم كه نسبت آن به مؤلفين آنها متواتر است و در طى قرون و اعصار دست به دست ميان اساتيد و شاگردانش گرديده و محفوظ مانده است در حالى كه ساير كتاب ها از جمله مآخذ بحار الأنوار به صورت وجاده از زاويه كتابخانه ها بيرون آمده و انتساب اكثر آنها به مؤلف روشن يا قطعى نيست» سپس ادامه مى دهند كه: «به همين جهت از درج كردن و خلط كردن احاديث اين چهار كتاب شيعه در كتاب بحار الأنوار امتناع مى كند و برخلاف مرحوم شيخ حر عاملى، اين خلط و جمع را گناهى عظيم مى شمارد».
ما براى اين كه سرزنش و طعنه ايشان شامل حالمان نشود، به مقدمه بحار الأنوار مراجعه كرديم. عنوان فصل دوم مقدمه چنين است: «الفصل الثانى: فى بيان الوثوق

صفحه از 494