دكتر باهنر، يك سال قبل از انقلاب اصرار مى كرد كه هر چه زودتر كتاب صحيح الكافى را آماده چاپ كنم، ولى متأسفانه اين كتاب، بعد از شهادت جانگداز ايشان چاپ و منتشر شد.
اگر انقلاب اسلامى نبود كه مانع خودسرى برخى افراد بشود من بايد انتظار بدتر از اين را داشته باشم. شنيدن نقد و اعتراض و فحاشى كه سهل است، تحمل آن با گوشه گيرى و انزوا آسان تر خواهد بود و لذا من چنين كردم.
كيهان فرهنگى: باتوجه به آنچه گفتيد، اهميت نقادى حديث را چگونه مى بينيد.
استاد بهبودى: اگر قرار باشد كه احاديث مذهبى را به قشر تحصيل كرده عرضه نمايند و بحث رجال و درايه را در دانشگاه هاى مذهبى وارد كنند چاره اى نيست و حتما بايد احاديث مذهبى را از ضعف و جهالت پيراسته دارند و اسرائيليات را كه در همه جا و همه مسائل جز در مسائل فقهى رخنه عميقى دارد، به دور بريزند. اين كار جز با معيار علمى و توجه به نقد و بررسى امكان پذير نخواهد بود. جلسات درس دانشگاه و يا جلسات درس تربيت مدرس و حتى جلسات درس تربيت معلم را نبايد با جلسات مساجد برابر دانست. مستمعين مساجد به طور ثابت و با فرهنگ عالى در پاى منابر حاضر نمى شوند، اما تحصيل كرده ها به گونه اى ثابت و با مغزهاى متفكر به استماع حديث مى پردازند، نقد مى كنند و بايد بكنند، زيرا فن آنهاست. سؤال مى كنند، استاد را به مسخره مى گيرند كه چرا ياوه مى گويد، ديروز چنين حديثى مى آورد و امروز ضد آن را ارائه مى دهد پاسخ اعتراضات را نمى دهد. بنابراين قشر تحصيل كرده را نمى توانيم با حديث و تفسير و كلام آشنا و مأنوس كنيم، مگر بعد از آن كه ناسفته ها را دور بريزيم. اما اگر قرار باشد كه حديث و تفسير همان طور در مسجد بماند و منحصرا به ساده انديشان بازارى و كاسب و كارگر القا شود نياز چندانى به پالايش احاديث وجود ندارد، مگر آن كه روحانيت ما بخواهد بازارى و كاسب و كارگر ساده را نيز با فرهنگ كند و مغز او را از خرافات بپالايد.
كيهان فرهنگى: تصور مى فرماييد احاديث شيعه و سنى را بتوان در يك مجموعه