«اعتدال طلايى» ياد شده است. ۱ در اين ميان، فلاسفه مسلمان نيز اين نظام اخلاقى را پذيرفتند و هر چند اصلاحاتى را در آن به عمل آوردند، آن را با آيات و رواياتْ تطبيق دادند.
از اين رو، همه يا اكثر كتب اخلاقى اى كه توسط انديشمندان مسلمان تدوين شده است، براساس همين نظام اخلاقى، فضايل و رذايل اخلاقى را به تصوير كشيده اند.
علّامه طباطبايى معتقد است كه در مباحث اخلاقى، تاكنون، چهار مكتبْ ظهور كرده است: مكتب فلاسفه، مكتب انبيا، مكتب عرفانى اولياى كُمّل (البته اين نام را با توجّه به تعريفى كه ايشان براى اين مكتب ارائه كرده بر آن گذاشته ايم). ۲
نظام اخلاقى ارسطو، همان مسلك فلاسفه است كه در تقسيم علّامه طباطبايى آمده است. حضرت امام رحمه الله در شرح حديث جنود عقل و جهل، در بررسى صفت عدالت، به اين نظريه اشاره كرده است، آنجا كه مى فرمايد:
بدان كه انسان را از اوّل نشو طبيعى، پس از قوّه عاقله، سه قوّه ملازم است: يكى قوّه واهمه كه آن را «قوّه شيطنت» گوييم... دوم، قوه غضبيه كه آن را «نفس سَبُعى» گويند... سوم، قوّه شهويه كه آن را «نفس بهيمى» گويند. ۳
و در ادامه چنين آورده است:
حكما، جميع اجناس فضايل را چهار فضيلت دانند: حكمت، شجاعت، عفّت، عدالت... . پس حكمت، عبارت است از تعديل قوّه نظريه و تهذيب آن؛ و عدالت، عبارت است از تعديل قوّه عمليه و تهذيب آن؛ و شجاعت، عبارت است از تعديل قوّه غضبيه و تهذيب آن و عفّت، عبارت است از تعديل و تهذيب قوّه شهويه. ۴
ايشان بر اين مطلب تأكيد كرده كه مقصود از صراط مستقيم، همان عدالت است:
1.براى تفصيل بيشتر ر.ك: علم الاخلاق، ارسطو، با مقدمه مبسوط بارتليس سانتملير، ج۱؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج۷، ص ۵۹۳ ۵۹۴.
2.مكتب مادّيون. الميزان، السيد محمد حسين الطباطبائى، ج۱، ص ۳۷۰ ۳۷۵.
3.شرح حديث جنود عقل و جهل، ص ۱۴۹.
4.همان، ص ۱۵۱.