د. اهميّت نيشابور در ادوار مختلف و حمايت حاكمان و واليان آن از علم و علما
ما خواه داستان تهمورث ديوبند، شاه افسانهاي را در بارة بناي شهر نيشابور بپذيريم و خواه روايات ديگري را كه خبر از فرمان شاپور اوّل در ساختن آن دادهاند، مورد تأييد قرار دهيم، يك امر مسلّم است و آن، اين است كه سرنوشت نيشابور با سياست، گره خورده است و ايجاد آن و نيز شكوفايي و رونق آن در دورههاي مختلف بنا بر مصالح سياسيِ قدرتهاي مسلّط آن دوران صورت پذيرفته است. نزديكي اين منطقه به سرزمينهاي تحت سيطرة تورانيان و عبور شاهراه ارتباطي شرق به غرب از اين ناحيه و از همه مهمتر وجود رشته كوههاي بلند و آب و هوايي معتدل و دلپذير و عواملي ديگر، سبب شده بود كه اين شهر از موقعيّتي استراتژيك و سوق الجيشي برخوردار شود و در نتيجه، شاهان و حاكمان گذشته، توجّه و حسّاسيت خاصّي نسبت به اين منطقه داشته باشند. ۱
تاريخ نيشابور نيز نشان ميدهد كه، هرگاه اين شهر مورد توجّه حاكمان و پادشاهان قرار گرفت، رو به آباداني و پيشرفت نهاد، و اين آباداني و پيشرفت، موجبات شكوفايي و رونق علمي در اين ناحيه را به همراه داشته است؛ لذا ميتوان چنين گفت كه، بسياري از اميران خراساني پيوسته در جهت حفظ و تقويت زمينهها و نهادهاي فرهنگي ايران و بويژه خراسان تلاش ميكردند و در نتيجه، حمايت و تلاش اين حاكمان به رشد علمي و فرهنگي مناطق مختلف خراسان كمك شاياني ميكرد كه محدّثان و راويان نيز، از اين حمايتها بهره مند ميشدند.
ه. جريانها و گرايشهاي مذهبي مختلف در نيشابور
در حكومتها و جوامع اسلامي، قدرت سياسي و ساختار اجتماعي با مذاهب و اعتقادات مردم – كه عموماً متّكي بر ديدگاههاي اعيان و بزرگان متنفّذ و عالمان آن جامعه است – ارتباطي دوسويه و تنگاتنگ دارد.
در نيشابور آميزهاي پيچيده از مذاهب مختلف فقهي، كلامي و صوفي، بر سياست حاكمان و فرهنگ مردمان و علوم مختلف، اثرگذار بود. هر يك از فرق ديني به تنهايي يا در تركيب با ديگري، جرياني سياسي و اجتماعي به وجود ميآورد كه در دورة زماني معيّني، بر روشهاي حكومتي و سياسي حاكمان جهت ميداد و دست كم بخشي از عقايد و رسوم تودة مردم را تعيين ميكرد. طبيعي است كه در چنين جامعهاي عالمان دين نقش مهمّي را در ساخت اجتماعي شهر و فرهنگ مردم ايفا ميكردند. امّا از سويي عالمان دين به عنوان بخشي از مردم، تحت تأثير اوضاع و احوال سياسي و اجتماعي جامعة خود بودند و مسلماً اين اثرپذيري در آرا و افكار و مهمتر از آن، در نوشتههايشان قابل مشاهده است. محدّثان نيز از اين امر مستثنا نبودهاند؛ چرا كه آنها نيز در چنين فضاي فكري و فرهنگي متولّد شده، باليده و تأليف كردهاند و مسلماً برداشتها و نوشتههاي آنها با شرايط زمانة خودشان مرتبط بوده است.
جامعة نيشابور در طي اين دوران، شامل مذاهب شافعيّه و حنفيه و گروه هايي از كرّاميه، اسماعيليه و شيعيان بوده كه در كنار گرايشهاي صوفيانه و آموزههاي اشعري و معتزلي جريانهاي مهم و اثرگذار اجتماعي ـ ديني، آن را تشكيل ميدادند. عصبيّت و عداوت مذهبي در پارهاي از مواقع در ميان اصحاب