و از امام صادق عليه السلام نقل شده است:
إذا ورد عليکم حديث فوجدتم له شاهداً من کتاب الله أو قول رسول الله صلي الله عليه و آله[جزاء شرط محذوف به تقدير: فاقبلوه] و إلّا فالذي جاءکم به أولي به.۱
به عبارت ديگر، اين نظريه سخت مخالف نظريه حجيت ظواهر است که نظريه غالب مسلمانان از صدر اسلام بوده و سيره نبوي و مسلمانان و کلّاً عقلا بر آن دلالت دارد ۲ و با وجود اختلاف در تفسير قرآن، هر فرقهاي نظرش آن است که تنها راه اثبات حقانيت خود، استناد به قرآن است.
ـ از سويي ديگر، نقل شده که پيامبر صلي الله عليه و آله تمام قرآن را بر مردم تفسير کرده است، همچنان نقل شده که اصحاب ده آيه ده آيه قرآن را از پيامبر صلي الله عليه و آله همراه با علم و عمل ميآموختند و اين که برخي از اصحاب مدعي بودند که تفسير تمام قرآن را ميدانستند ۳ و برخي برآنند که پيامبر صلي الله عليه و آله کمابيش با قول، فعل و تقرير خود قرآن را تفسير کرده و در زمان خود هيچ ابهامي را از قرآن برجاي نگذاشته است ۴ و اين علاوه بر بخش بزرگي از قرآن که با شأن نزول و نيز لغت عرب قابل فهم هستند.
همچنين قرآن نشان ميدهد که مسلمانان بارها از پيامبر سؤال کرده و خداوند به پاسخگويي آن پرداخته است: يسألونک عن المحيض، يسألونک عن العفو، يستفتونک... همچنان که آيات بسياري وجود دارد که دلالت بر پرسشهاي منافقين، مشرکين و اهل کتاب از پيامبر صلي الله عليه و آله و پاسخگويي قرآن به آنها دارد. پس احترام يا خشيت(حقيقي يا ظاهري) نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله نافي سؤال از ايشان نبوده است، بلکه بودند بسياري از مخالفين، منافقين و کجانديشاني که چنين تقيدي نسبت به پيامبر صلي الله عليه و آله نداشتند. کساني که به جنگ پيامبر صلي الله عليه و آله ميآمدند يا بر همسرانش صلي الله عليه و آله افترا ميبستند يا بر در خانه او فرياد ميزدند، قطعاً اين افراد اگر سؤالي به ذهنشان خطور ميکرد، از پرسيدند آن ابا نميکردند.
بلکه آنچه به نظر ميآيد که نياز به تفسير و سؤال مردم ندارد، همان سنت است؛ زيرا سنت سخن و عمل پيامبر صلي الله عليه و آله است که بر همه واضح و آشکار يا جهت توضيح و آشکار کردن قول يا عملي به ظهور ميرسيد.
همچنين علت اختلاف در قرآن منحصر به عدم تبيين پيامبر صلي الله عليه و آله شده است، در حالي که چنين نيست، بلکه عوامل فرهنگي، سياسي و شخصي بسياري دارد و حتي اگر پيامبر صلي الله عليه و آله بيان ميداشت محل اختلاف قرار ميگرفت؛ همچنان که در واضحات قرآن اختلاف کردهاند.
اين که گفته شود که پيامبر صلي الله عليه و آله جواب موجز و ناکافي ميداد، ادعايي است که زيبنده پيامبر صلي الله عليه و آله نبوده و با سيره و مدلول آيات قرآني سازگار نيست. آيات بسياري نشان از دارد که قرآن و پيامبر صلي الله عليه و آله در مقام پاسخگويي مکفي بودهاند و براي اين مطلب برخي از آيات تصريح دارند، مانند:
1.الکافي، ج ۱، ص ۶۹ و نيز ر.ک : معيارهاي شناخت احاديث ساختگي، ص ۱۵۲ ـ ۱۵۴.
2.البيان في تفسير القرآن، ص۲۶۱ به بعد؛ مباني و روشهاي تفسير قرآن، ص۱۷۰ به بعد.
3.جامع البيان، طبري، ج ۱، ص ۶۵ به بعد.
4.تفسير و مفسّران، ج ۱، ص ۱۷۴ به بعد.