شرح حديث أمر إبليس أن يسجد لآدم. - صفحه 357

تصوّر كردن آن شى ء باشد و آنچه بعد از آن ظاهر مى شود از ميل و شوق و عزم و به وقوع آوردن همه از بابت فعل باشد و اوّل اظهر است .
و اينكه مذكور شد در وقتى است كه جمله «مِنَ الفعل» را خبر ماى موصوله بگيريم و اگر كلمه «من» را بيانى بگيريم كه بيان موصول كند ، معنى آن چنين مى شود كه : اراده عبارت است از ضمير و آنچه حاصل مى شود از براى انسان از فعل ، حتّى اينكه نفس به وقوع آوردن هم داخل اراده باشد ، چه جاى ميل و شوق و غيرهما و امّا اراده الهيّه ، پس آن نفسِ احداث آن فعل است ، چون محال است كه جناب اقدس الهى محلّ حوادث شود از خطرات و ميل و شوق و غيرها و احداث او همين است كه بگويد : «كُنْ» لكن بدون نطقى به لفظى و زبانى و بدون همّت و قصدى و تفكّرى .
و «لا كيفَ لذلك كما أنّه لا كيف له» مى تواند شد كه اجمال بعد تفصيل باشد از براى قول «كُنْ» ؛ يعنى كيفيّت اينكه چگونه ايجاد مى كند و چگونه مى گويد : بشو ، اينها را نمى دانيم ، چنانكه كيفيّت ذات او را نمى دانيم .
و مى تواند شد كه مراد ، نفى كيفيّت اصل اراده الهيّه باشد ، يعنى حقيقت اراده آن جناب را و كيفيّت آن را نمى توانيم دانست ، چنانكه كيفيّت ذات او را و صفات او را به حقيقت نمى توانيم رسيد .
و دلالت اين حديث شريف بر اينكه اراده از صفات فعل است واضح است و بدانكه در اينجا مراد از اراده ، همان حالتى است كه مرجّح احد طرفين مقدور است بر ديگرى و گاه است كه استعمال مى شود اراده در معنى رضا و موافقت ، چنانكه كه كراهت استعمال مى شود در منافرت و سخط ، پس اينكه مى گويند : خداى تعالى از بنده طاعت مى خواهد و معصيت نمى خواهد و اراده آن مى كند و كراهت از اين دارد ، آن معنى دوم است و اگر نه چنين گوئيم ، لازم مى آيد كه افعال عباد هم به امر الهى و به «كُنْ» ايجاد شود و آن مستلزم جبر است.
و از جمله آنها حسنه عمر بن يزيد است ، عن أبي عبداللّه عليه السلام ، قال : خلق اللّه المشيّة

صفحه از 396