شرح حديث أمر إبليس أن يسجد لآدم. - صفحه 355

و از جمله آنها روايت بُكير بن اَعين است :
قال : قلتُ لأبي عبد اللّه عليه السلام : علمه و مشيّته هُما مختلفان أو متّفقان ؟ قال : العلم ليس هو المشيّة ؛ ألا ترى أنّك تقول : سأفعل كذا إن شاء اللّه ، و لا تقول : سأفعل كذا إن علم اللّه ، فقولك : ان شاء اللّه ، دليل على أنّه لم يشأ ، فإذا شاء كان الذي شاء كما شاء ، و علم اللّه السابق مشيّة ۱ .
و حاصل ترجمه اين است كه : راوى سؤال كرد كه : آيا علم خدا و مشيّت او دو چيزند ، يا يك چيزند؟ پس آن حضرت فرمود كه : علم ، غير مشيّت است ؛ نمى بينى كه تو مى گويى كه : اين كار را خواهم كرد بعد از اين اگر بخواهد خدا بعد از اين ، چون كلمه «إن» ماضى را به معنى مستقبل مى كند و نمى گويى كه : اين كار را خواهم كرد اگر بعد از اين بداند خدا بعد از اين ، پس اينكه تو مى گويى : إن شاءَ اللّهُ ، دليل است كه تا به حال خدا نخواسته است ، پس هرگاه بخواهد خدا ، خواهد شد آنچه را خواهد چنانكه خواهد و علم خدا پيش دستى گرفته است مشيّت خدا را و كلمه «علم» مبتدا است و «السابق» خبر اوست و «المشيّة» مفعول «السابق» است ، پس از اين حديث معلوم شد كه علم ، ازلى است و قديم است و مشيّت و اراده ، حادث است و آنچه حادث است فعل خداست كه همان ايجاد است .
و بدانكه مراد از مشيّت در اينجا توفيق دادن است و رفع موانع كردن است ، يعنى مى كنم اين كار را اگر خدا موانع را رفع كند و اسباب كار را مهيّا كند ، نه اينكه فعل را به دست من ايجاد كند ، تا لازم آيد جبر و اينكه فعل بنده ، مخلوق خدا باشد ، پس در كلام سبك مجاز از مجازى خواهد بود ؛ زيرا كه مشيّت كه مجازاً در جناب اقدس الهى استعمال مى شود و مراد از آن همان ايجاد است كه عبارت از آن تعلّقى است كه حادث است و بعد از آن ، مجاز ديگر از اين مجاز ابداع مى شود و از ايجاد ، مجرّد رفع مانع و مهيّا ساختن اسباب خواسته مى شود ، اينها در وقتى است كه مشيّت و اراده را صفت

1.الكافي، ج ۱، ص ۱۰۹، ح ۲؛ التوحيد، ص ۱۴۶؛ بحار الأنوار، ج ۴، ص ۱۴۴، ح ۱۵.

صفحه از 396