اوصياى كرام ـ عليهم الصلاة والسلام ـ را بر آن مطّلع فرمايد ؛ چنانچه فرمود : «و علمٌ استأثرَ به ، فإذا بَدا للّه في شيء منه أعلمنا ذلك» ۱ .
و به اتّفاق جميع مسلمين ، خداوند اقدس خزانه اى اوسع و اضبط از قلوب واعيه صافيه ايشان ، براى آن علمى كه او را ايثار و اختيار فرموده ، احداث ننموده ؛ چنانچه احاديث متعدّده در اين باب گذشت .
و كيفيّت اعلام فرمودن ايشان را به شيئى از آن علوم مكنون ، جناب مولاى ما سيّد الشهداء ـ روحُنا و روحُ العالمين له الفداء ، و عليه آلافُ التحيّة والثناء ـ به اوضح بيانى در دعاى قنوت بيان فرموده ، عرض مى كند :
و أنت اللّه الذي لا إله إلّا أنت ، جعلتَ قلوبَ أوليائك مسكناً لمشيّتك و مكمناً لإرادتك ، و جعلتَ عقولَهم مناصبَ أوامرك و نواهيك ، فإذا شئت ما تشاء حرّكتَ من أسرارهم كوامنَ ما أبطنت فيهم ، و أبدأت من إرادتك ما أفهمتَهم على ألسنتهم عنك و عقودهم بعقول تدعوك ، و تدعو إليك بحقائق ما منحتهم . ۲
و هر كس در اين فقرات و امثال اين فقرات از ادعيه و احاديث تأمّل كند مى داند منشأ و مبداء بَدا علم مخزون در اينگونه از خزائن است ، نه علمى كه عين ذات است ، به علت اينكه ذات اقدس ـ جلّ و عَلا ـ تغيّر و تبدّل در آن هرگز راه نيابد و آن علم سبقت گرفته است جميع معلومات را چنانچه دانستى ، پس بَدا در او نيست و همچنين در امور حادثه محتومه نيز بَدايى نيست و آنها بر دو قسم اند :
قسمى از آنها امورى است كه وقوع يافته و موجود شده و بعد از وقوع يافتن و موجود شدن ، نمى شود كه موجود نشود و وقوع نيابد ، مثل سخنِ گفته ، كه نمى شود نگفت ، چنانچه فرمودند : فإذا وَقَعَ العينُ المفهومُ المُدْركُ فلا بَداء۳ .
و قسم ديگر آن است كه حكمت الهى مانع است از اجراى بَدا در آنها ، مانند
1.الكافي ، ج ۱ ، ص ۲۵۵ ، ح ۱ ؛ مسائل عليّ بن جعفر ، ص ۳۲۶ ، ح ۸۱۳ ؛ الاختصاص ، ص ۳۱۳ .
2.مهجّ الدعوات ، ص ۴۸ ؛ بحارالأنوار ، ج ۸۶ ، ص ۲۱۴ .
3.الكافي ، ج ۱ ، ص ۱۴۸ ، ح ۱۶ ؛ التوحيد ، ص ۳۳۴ ، ح ۹ .