است، كه گاهي باعث فوت قراين موجود در روايت شده و خود نقصي مهم است؛ ۱ از اين رو، به دستور آية الله بروجردي رحمه الله جامع احاديث الشيعة جمع آوري شد تا در آن، اين نقيصه وسائل الشيعة، جبران شود.
بنا بر اين پيشنهاد ميگردد در مقام تدوين و جمعآوري احاديث، در هيچ حديث کوتاهي تقطيع يا اختصار صورت نگيرد و احاديث طولاني ـ كه با چند باب مناسبت دارد ـ در باب انسب به طور کامل نقل شود و در ابواب ديگر ـ که بخش اندكي از آنها مربوط به آن باب است ـ ، پس از تقطيع يا اختصار با شرايطش، به نقل کامل آن در همان کتاب ارجاع شود. ۲
نسبت به احاديث تقطيع شده در جوامع حديثي، بايد تلاش نمود تا با فحص کامل و مراجعه به منابع اصيل حديثي و تشکيل خانواده حديث، به نقل کامل حديث دست يافت. در صورت عدم دستيابي به متن کامل يک حديث پس از فحص لازم در جوامع حديثي، نسبت به اين که آيا پديده تقطيع در آن رخ داده است يا خير؟ از سه حال خارج نيست.
الف. علم به عدم وقوع تقطيع داريم؛ روشن است در اين فرض از ناحيه تقطيع آفتي متوجه حديث نشده است.
ب. علم به وقوع تقطيع داريم؛ اين فرض خود سه صورت دارد:
يک . ميدانيم که تقطيع بجا و درستي انجام گرفته است که در اين صورت، تقطيع در آن مشکلزا نخواهد بود.
دو. ميدانيم که تقطيع نادرستي انجام گرفته، به گونهاي که مخلّ به معناست؛ در اين صورت، تقطيع موجب نارسايي حديث شده و ما را از رسيدن به مراد اصلي معصوم عليه السلام ناکام ميگذارد. در نتيجه، تقطيع در اين حديث مانع تمسک بدان شده و آن را از اعتبار ساقط ميکند.
سه. گاهي هم شک داريم در اين که آيا تقطيعي که انجام گرفته، مخلّ به معناست يا خير؟ در اين صورت، اگر شرايط پيشگفته جواز تقطيع موجود باشد؛ بدين معنا که به طور يقين راوي عادل و صلاحيت علمي اين کار را داراست، اصلِ عدم تقطيع نادرست جاري ميشود و گر نه تقطيع مانع تمسک به ظهور بدوي حديث ميشود؛ خواه يقيناً راوي داراي شرايط نباشد و يا وجود شرايط در او مشکوک باشد.
ج. حالت سوم اين است که شک در اصل وقوع تقطيع داريم و نميدانيم که آيا از سوي راوي يا محدث، تقطيعي صورت گرفته است يا خير؟ اين فرض خود سه صورت دارد:
يک . ميدانيم عادت و رسم اين راوي يا محدث بر تقطيع احاديث است. در اين صورت، اصلِ عدم تقطيع جاري نيست و محکوم به تقطيع است. پس حکم فرض علم به اصل تقطيع را دارد.
دو. ميدانيم که رسم راوي يا محدث بر تقطيع نيست. در اين صورت، اصلِ عدم تقطيع جاري است.
سه. شک داريم که راوي عادت بر تقطيع دارد يا خير؟ در اين فرض مانند فرض پيشين، اصلِ عدم تقطيع جاري خواهد بود.
نتايج
1. هر دين شناس و حديث پژوهي نسبت به فهم صحيح روايات، دو مرحله را بايد پشت سر گذارد: روش شناسي فهم احاديث و آسيب شناسي فهم آن. وي در مرحله نخست، به فراهم سازي مقتضيات و شرايط ايجابي فهم درست حديث توجه ميکند و در مرحله دوم، پس از شناسايي آفات و موانع فهم حديث، در پي زدودن آنها برمي آيد.
2. گاهي تقطيع حديث لازم است؛ آنجا كـه حديث طولاني است و نـقـل مـسـتـقـل جـمـلههـاي آن آسيبي به معنا نميرساند و گاهي هم تقطيع يكي از آفات و موانع فهم صحيح حديث شمرده ميشود؛ آن هنگام که باعث فوت قراين موجود در روايت شود که خود نقصي مهم است.
3. دير رسيدن راوي به مجلس معصوم عليه السلام، خستگي و بيحوصلگي وي، تبويب احاديث و طبقهبندي آنها در موضوعات مختلف و تدليس و فريبکاري راوي را ميتوان از مهمترين عوامل تقطيع برشمرد.
1.وسائل الشيعة، ج۱، ص يز.
2.از آن رو که کتب ديجيتالي محدوديت جا و مشکل ظرفيت را ندارند، پيشنهاد ميگردد در صورت جمعآوري احاديث به گونه ديجيتالي در آينده، احاديث، بدون هيچ گونه تقطيعي در تمامي ابواب به طور کامل ذکر شود و تنها با تغيير قلم و رنگ قسمت متناسب به هر باب، از ساير ابواب مشخص گردد.