در غير اين موارد، که روايت، مطلبي را بيان ميدارد که با ظاهر آيه ناسازگار نيست و عقل و فطرت نيز آن را ميپذيرند (مثل اين که لغتي را معنا کند که در کتب لغت و استعمالات عرب نيز همان معنا وجود دارد)، نزاعي در ميان نيست.
سوم. مفروض مسأله در حُجّيت روايات تفسيري، اخبار واحدي است که طبق قواعد اصولي و رجالي، شرايط حُجّيت را بر اساس مبناي وثوق صدوري يا وثاقت راوي دارا باشند. بنا بر اين، در حُجّيت خبر متواتر، ترديدي نيست، گر چه شايد نتوان براي آن، نمونهاي در لابه لاي روايات تفسيري يافت.
سوگمندانه بايد گفت که در زمينه روايات تفسيري، همچون بسياري ديگر از روايات، کار ارزيابي صدوري (اعم از بررسي سند يا جمع قرائن)، صورت نگرفته است.
چهارم. حُجّيت روايات تفسيري، آن جا که متضمن حکم شرعي باشند و در دايره فقه قرار گيرند، محل مناقشه و نزاع نيست و سيره فقيهان، در کتب فقهي، استناد به چنين روايتهايي بوده است؛ بلکه محل نزاع، آن جاست که روايت، متضمن چنين احکامي نباشد و يا اگر متضمن حکمي است، همچنان از منظر تفسير قرآن، مورد گفتگو و نزاع است.
پنجم. مسأله حُجّيت احاديث تفسيري، به صورت روشن و مستقل، در کتب تفسيري، اصولي و يا علم الحديثي، موضوع گفتگو و کنکاش، قرار نگرفته است و در کتب قدما ميتوان اشارههايي از اين دست يافت؛ ليکن در سالهاي اخير، در ضمن برخي کتب علوم قرآني و يا مقالات تخصّصي، به اين مسأله پرداخته شده است که به ترتيب نشر، فهرست ميشوند:
1. البيان في تفسير القرآن، آية الله سيد ابو القاسم خويي، ص 397 ـ 403، 1375ق.
2. «کاربرد حديث در تفسير»، آية الله محمدهادي معرفت، مجله تخصصي دانشگاه علوم اسلامي رضوي، ش 1 (پاييز 1380)، ص 142 ـ 146.
3. التفسير الأثري الجامع، آية الله محمدهادي معرفت، ص 121 ـ 128 (مقاله «موضع الحديث من التفسير»، که ترجمه همان مقاله پيش گفته مؤلف است)، 1425ق / 1383ش.
4. «دامنه حُجّيت احاديث تفسيري»، محمد احساني فر لنگرودي، فصلنامه علوم حديث، ش 48 (تابستان 1387)، ص 23 _ 24.
5. «حُجّيت روايات تفسيري از ديدگاه آية الله معرفت»، علي احمد ناصح، فصلنامه معرفت قرآني، ش4 (پاييز 1387)، ص 159 ـ 181.
6 . «حُجّيت خبر واحد در تفسير، با تکيه بر آراي آية الله معرفت»، سيد محمدعلي ايازي، فصلنامه معرفت قرآني، ش 4 (پاييز 1387)، ص 183 ـ 209.
7. اعتبار و کاربرد روايات تفسيري، علي احمد ناصح، قم: بوستان کتاب، 1429ق / 1387ش، 312ص.
به نظر ميرسد که بتوان ديدگاهها در باره حُجّيت روايات تفسيري را در نزد شيعه، در سه رأي، خلاصه کرد: گروهي قايل به حُجّيتاند و برخي به عدم حُجّيت، رأي دادهاند و دسته سوم، بناي بر تفصيل (پذيرش حجّيت بعضي و ردّ حجّيت بعضي ديگر) دارند ـ که در زير، به شرح اين آرا و ادله قايلان