عقيده و احترام را به كل كتاب الكافى، مبذول و معمول مى داشته اند. حتى يقينا به تمام وجوه چهارگانه اين تقسيم، در كل احاديث الكافى، التزام عملى و فقهى نداشته اند، چنان كه در طرق استدلال و اجتهاد، مقرّر است و اهلش مى دانند.
با ابراز تأسّف بايد گفت: نه تنها ميان جوانان، بلكه حتى در ميان برخى طلّاب حوزوى ناآگاه و بى اطّلاع از اصول درايه الحديث نيز ديده و شنيده مى شود كه مى گويند: فلان روايت، در كتاب الكافى ضعيف است و يا كتاب الكافى، مشتمل بر ضعاف است و... و طبعا اين سخن بى پايه از طلاب علوم دينى، به افراد عادى و معمولى نيز سرايت كرده، از آن دم مى زنند.
با اين كه هرگاه بگوييم فلان روايت، ضعيف است، معناى آن، بيش از اين نيست كه اين روايت، از نظر سند و منظر برخى از علما در درجه چهارم قرار دارد، آيا اين، دليل ردّ و نفى روايت مى شود؟ و آيا در درجه چهارم قرار گرفتن، به معناى بى اعتبارى و مجعول بودن است؟
تأسّف بار است كه در اذهان بسيارى از مردم، از روايت ضعيف، مجعول و ساختگى متبادر مى گردد، در صورتى كه بين دو واژه مجعول و ضعيفْ سندى، فرسنگ ها فاصله و تفاوت است و هر كدام، شرايط ويژه خود را دارند.
در اين جا، روى سخن ما با افراد عامى جامعه نيست؛ آنان را مى بايد اساتيد و مدرّسان علوم اسلامى، تفهيم و توجيه كنند. حتّى وعّاظ و خطيبان را هم بايد مراجع معظّم و محققان فرهيخته، هشدار داده و آگاه سازند. ما در اين نوشتار، روشى تحليلى و تحقيقى را دنبال مى كنيم؛ به همين دليل، تا مى توانيم از اين چارچوب، خارج نمى شويم.
علّامه مجلسى رحمه الله در يك باب از كتاب بحار الأنوار، حدود يك صد روايت از ائمه اطهار عليهم السلام نقل نموده، به اين مضمون كه: هرگاه حديثى از ما ديديد، انكار نكنيد؛ بلكه يا آن را بپذيريد و يا بگوييد: ائمه ما خود مى دانسته اند كه چه فرموده اند؛ امّا به انكار