كاوشي در باره تبويب الكافي - صفحه 30

ب . كتاب التوحيد

كتاب التوحيد ، با باب «حدوث العالم و إثبات المحدّث» آغاز مى شود. به نظر مى رسد كه تنها احاديث اين باب است كه مستقيما براى اثبات وجود خداوند و يگانگى او گزارش شده اند و در باب هاى پسين ، سخن از جستارهايى چون : راه هاى شناخت خدا، كمترين اندازه واجب از معرفت خدا و ابطال ديدن خداوند و... است كه از شاخه هاى فرعى اثبات وجود خداوند به شمار مى آيند، گرچه در اين باب ها نيز اشارت هايى در جهت اثبات اصل وجود خداوند به چشم مى خورند. عنوان باب نخست نيز از يك سو ، برگرفته از برخى احاديث همين باب است ۱ و از سوى ديگر ، آشكارا پاسخى است بر انديشه «دهريان» و «ثنويه» كه قائل به قدم مادّه بودند. وى در جاى ديگرى از كتاب التوحيد ، به روشنى ، با يادكرد نام ثنويه ، نادرست بودن پندار نارواى آنان را نشان داده است. ۲ از اين رو ، گزافه نيست كه بگوييم وى در نام گذارى باب نخست كتاب التوحيد ، پاسخ به انديشه آنها را نيز دنبال مى كرده است.
عناوين ابواب ديگر نيز همگى بر نادرستىِ پندار آنان ـ كه به رؤيت خداوند باور دارند يا او را به ويژگى هاى مخلوقان مى شناسانند ـ ، گواهى مى دهند ؛ ولى از چند توضيح كوتاه و اندكى كه كلينى پس از برخى احاديث آورده ، روشن مى شود كه وى عناوين ابواب را آگاهانه به گونه اى انتخاب كرده است كه خود اين عناوين ، پاسخى باشند به فرقه هايى كه در آن روزگار ، چنان پندارهاى ناروايى را مى گستراندند. براى نمونه ، وى در باب تأويل الصمد در بيانى كه در نوع خود درازدامن است مى نويسد :
فهذا هو المعنى الصحيح فى تأويل الصمد، لا ما ذهب إليه المشبهة أنّ تأويل الصمد، المصمت الذى لا جوف له، لأنّ ذلك لا يكون إلا من صفة الجسم و اللّه جلّ ذكره متعال عن ذلك . ۳
نگاهى دوباره به نام برخى از اين ابواب، آگاهانه و هدفدار بودن اين گزينش را بر مى نماياند: «باب فى إبطال الرؤية» با دوازده حديثِ كم و بيش مفصّل، «باب النهى عن الصفة بغير ما وصف به نفسه» با دوازده حديث، «باب النهى عن الجسم و الصورة» با هشت حديث.
پس از اين باب ها وى چند باب آورده كه درباره صفات ذات و فعل و نيز اسما و صفات الهى و تفاوت ميان معانى صفات الهى با معانى صفات مخلوقان ، سخن مى گويند. اين بخش ، با «باب صفات الذات» آغاز مى گردد و تا «باب تأويل الصمد» ادامه دارد. چنان مى نمايد كه اين چند باب نيز به درستى ، پس از باب هاى آغازين جاى گرفته اند ؛ زيرا تا توحيد خداوند اثبات نگردد و ويژگى هاى ذاتى آن وجود مقدّس (مانند آن كه ديدنى نيست و در چيزى محدود نيست و...) پذيرفته نشود، نمى توان صفات ذات و فعل را به خوبى شناخت و به روشنى تبيين كرد.
پس از آن، در اواخر اين كتاب ، «باب الحركة و الانتقال» ديده مى شود كه در ميانه آن ، از تفسير سه آيه قرآن كه درباره ذات الهى است ، سخن گفته شده است . ۴ سپس«باب العرش و الكرسى» و «باب الروح» در پى آن آمده اند . چنان مى نمايد كه رسالت اين سه باب ، آن است كه شبهاتى كه ممكن است از برخى از آيات قرآن ، توهّم تشبيه يا تجسيم خداوند به ذهن آيد، پاسخ دهند.
وى سپس در «باب جوامع التوحيد» ـ كه در آن ، برخى خطبه هاى توحيدىِ امام على عليه السلام و نيز نامه هايى در همين باره از برخى امامان عليهم السلام گزارش شده است ـ ، به جمع بندى مطالب مطرح شده در ابواب پيشين پرداخته است.
بخش هايى كه تاكنون گذشت ، همه پيرامون يك موضوعِ محورى مى گرديدند و آن نيز وجود الهى و ويژگى هاى آن و دفع توهّم از برخى اوصاف خداوند بود.
امّا اگر از اين جا به بعد ، به نام باب ها ـ كه از «باب البداء» تا پايان «كتاب التوحيد» را در بر مى گيرد ـ نيك بنگريم ، به يك نقطه مشترك ميان همه اين ابواب پى مى بريم : «رابطه خداوند و افعال الهى با بندگان» . در اين بخش ، احاديث مشيّت الهى و نقش آن در جهتدهى به افعال بندگان، قضا و قدر، جبر و استطاعت و سعادت و شقاوت ، روايت شده اند.
اكنون بار ديگر ، به روند مباحث كلّى و بنيادين فراز آمده ، در «كتاب التوحيد» ، نگاهى فراگير مى افكنيم. اثبات وجود خداوند از راه هاى گوناگون از جمله : حدوث جهان و نياز آن به محدّث ؛ خداوند ، نه جسم است و نه مانندى دارد ؛ خداوند ، دو دسته صفت دارد: صفات ذات و صفات فعل ؛ خداوند ، با حواسّ درك نمى شود و حركت و جايى ندارد. چنين خدايى به آفريدگان خود ، اراده داده است ؛ ولى اين گونه نيست كه اراده آنها بر اراده او چيره گردد و كار جهان از دست تواناى او به در رَوَد. مى بينيد كه اين روند بحث ، بسيار منطقى و طبيعى است.
با اين همه ، در چند نكته مى توان بر كلينى خرده گرفت:

1.الكافى ، ج ۱، ص ۱۳۰.

2.... و إبطالاً لقول الثنويّة الذين زعموا أنّه لا يحدث شيئا إلاّ من أصل... (همان ، ص ۱۹۰) .

3.همان، ص ۱۷۷ ـ ۱۷۸.

4.اين آيات ، عبارت اند از : «مَا يَكُونُ مِن نَّجْوَى ثَلَـثَةٍ إِلَا هُوَ رَابِعُهُمْ» (سوره مجادله ، آيه ۷) ، «الرَّحْمَـنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» (سوره طه ، آيه ۵) و «وَ هُوَ الَّذِى فِى السَّمَآءِ إِلَـهٌ وَ فِى الْأَرْضِ إِلَـهٌ» (سوره زخرف ، آيه ۸۴) .

صفحه از 158