زمزمه مى كند:
كرده اى تأويل، حرف بِكْر راخويش را تأويل كن، نِى ذكر را.۱
بنا بر پيشنهاد مرحوم كمره اى و هم انديشان ايشان، تمامى پرسش هاى روزمرّه و احوالپرسى ها و استفسارها و كسبِ خبرهاى معصومان عليهم السلام ، جنبه حقيقى نداشته اند و بايد تأويل شوند. آيا اين نه، مستلزم چيزى از سنخ تخصيصِ اكثر است كه قُبح آن ۲ بر ديده وران، پوشيده نيست؟
بررسى احاديث در باره علم امام
نادرستىِ انگاره احاطه علمى امام بر تمامى عالَم، به جاى خود روشن است؛ ولى از سوى ديگر، اين هم كه احاديثى كه اصحاب آن انگاره، گواه سخن خويش مى گيرند، لزوما چنان دلالتى داشته باشند، از بُن، محلّ تأمّل است. حتّى انگاره هايى مانند اين كه امام هرگاه بخواهد از هر چيزى باخبر شود، از آن باخبر خواهد شد و مستند شدن چنين انگاره اى به احاديث الكافى، جاى مناقشه دارد. در الكافى مى خوانيم:
عَنْ عَمّار السّاباطىّ ، قالَ : سَألْتُ أَبا عَبْدِ اللّهِ عليهم السلام عَنِ الإمامِ يَعْلَمُ الْغَيْبَ؟ فَقالَ : لا ، وَ لكِنْ إذا أرادَ أَن يَعْلَمَ الشَّىْ ءَ أعْلَمَهُ اللّهُ ذلِكَ ؛۳از عمّار ساباطى منقول است كه گفت: از امام صادق عليه السلام درباره امام پرسيدم كه: آيا غيب مى داند؟ فرمود: نه؛ ليك چون خواهد كه چيزى را بداند، خداوند، او را بدان مى آگاهانَد .
1.مثنوى معنوى، ط. لاهوتى، دفتر اوّل ۹۸ بيت: ۱۰۸۰ .
2.آقاى محمّد هادى شيخ الإسلامى كه از هواداران نظريّه احاطه علمى امام به همه عالم است، نيك دريافته كه حمل مُعظَم پرسش ها و گفتارهاى عادى امامان عليهم السلام بر مجاز و ترفند، قبيح است و درست از همين روى، در پىِ راه حل برآمده است (ر.ك: تجلّى ولايت، ص ۳۲۵). البته ايشان راه حلّى پيشنهاد كرده كه دستِ كم براى بنده، هيچ مفهوم نيست و فوق العاده تكلّف آميز، بل عين تناقض به نظر مى رسد .
3.اصول كافى، ترجمه و شرح كمره اى، ج ۲، ص ۲۹۶ (ترجمه حديث، از نگارنده است) .