مى سازيم که هيچ گاه از ياد نبرى. پس در تحمّل بار سنگين رسالت، زحمت دريافت و حفظ کامل وحى را از تو برداشته شده است. سپس مى فرمايد: «إلا ما شاء اللَّه» ؛ اين استثنا، براى نفى محدوديت در دامنه قدرت و مشيّت و ربوبيّت الهى است، نه ناظر به احتمال وقوع فراموشى؛ زيرا همه انسان ها چنين اند که هرچه را خدا بخواهد فراموش مى کنند و هر چه را نخواهد نمى کنند؛ اگر آيه را ناظر به احتمال وقوع فراموشى براى پيامبر( بدانيم، ديگر جايى براى چشم انداز سياق آيه نخواهد ماند. حال آن که سياق، ظهور در وجود چنان لطف امتنان و کرامت ويژه براى رسول خدا( دارد.
بنابراين استثناى به «إلا ما شاء اللَّه» ، در پى وعده محتوم، به نفى نسيان از آن حضرت(، براى برنمودن برگى ديگر از دفتر توحيد است، براي يادآورى اين که وعده الهى و برخوردارى تو از چنين توانى در حفظ، دامنه قدرت و مشيّت و ربوبيّت خداى متعال را محدود نمى سازد، بلکه اگر خداوند اراده کند، دچار فراموشى خواهى شد. شاهد اين سخن، سياق آيه است که ناظر به امتنان بر آن حضرت( است. قرينه بودن چنين سياقى، اين ظهور را به کلام مى بخشد که مشيّت الهى به فراموشى وى به وحى قرآنى، تعلّق نخواهد گرفت. به علاوه حکمت الهى و قبح نقض غرض از وحى و رسالت، و نيز سلب شدن اطمينان امّت از رسول و رسالتش، در صورت احتمال فراموشى بر رسول خدا(، همگى مؤيد ظهور سياقى ياد شده خواهند بود. پس اين استثنا نظير استثناى در آيه ذيل است:
وأمّا الذين سعدوا ففي الجنّة خالدين فيها ما دامت السماوات والارض إلاّ ما شاء ربّک عطاءً غير مجذوذ (هود: آيه 108).
زيرا علاوه بر آيات و روايات صريح در خلود، در خود آيه قراينى است که استثناى مزبور را تشريفى مى شمارد، از جمله تذييل آيه به «عطاء غير مجذوذ»، يعنى ناظر به ادب توحيدى بلندى است که قرآن به سوى آن مى خواند؛ همانند دو آيه ديگر ذيل:
ولا تقولن لشي ء إني فاعل ذلک غدا، إلاّ أن يشاء الله واذکر ربک إذا نسيت وقل عسى أن يهدين ربي لاقرب من هذا رشدا (کهف: آيات23ـ24). إنا بلوناهم کما بلونا أصحاب الجنّة إذ أقسموا ليصرمنها مصبحين، ولا يستثنون، فطاف عليها طائف من ربک وهم نائمون (قلم: آيات17 ـ 19).
ب) فتعالى اللَّه الملک الحقّ، ولا تعجل بالقرآن من قبل أن يقضى إليک وحيه وقل رب زدني علماً (طه: آيه 114).