اصرار بر ردّ و انکار آن را دارند؛ مانند «البيعان بالخيار مالم يفترقا» يا «مسح الرّجلين». ۱ او گاهي با تکيه بر قرينه داخلي، يک وجه را بر وجوه ديگر حديث ترجيح ميدهد. در حديث «فقبض الموسر ثيابه من تحت فخذيه»، در اين که ضمير «فخذيه» به «موسر» برميگردد يا «معسر»، وي بازگشت ضمير به «موسر» را بهتر ميداند؛ چون ادامه حديث که ميفرمايد: «فخفتَ اَنْ يوسّخ ثيابک»، مؤيد وجه مذکور است. ۲
يا در روايتي فردي از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم تقاضاي دعايي ميکند که به برکت آن خداوند ثوابي به او عطا کند. حضرت در ابتدا فرمود: بعد از نماز صبح ده مرتبه بگو: «سبحان الله العظيم و بحمده...» که اين دعا تو را از کوري، ديوانگي.عافيت ميبخشد. عرض کرد: اين دعا براي دنياي من است. پس براي آخرت چه دعايي است؟ حضرت فرمود: در تعقيب هر نماز ميخواني: «اللهم اهدني من عندک و...». در ادامه حديث آمده است: «فقبض عليهن بيده ثم مضي»؛ (اين مرد با انگشتان دست خود آنها را شمرد و محکم گرفت و رفت). شيخ بهايي با توجه به دنباله حديث: « ان وافي بها يوم القيامة»، مرجع ضمير «عليهن» را کلمات چهارگانه آخري (اللهم اهدني منْ عندک...) ميداند. ۳
وي در مواردي براي تبيين و شرح حديث از قرينه خارجي، مانند توجه به شخصيت گوينده و مخاطب بهره برده است. در حديث ششم از امام صادق عليه السلام درباره چگونگي تيمم پرسيدند كه حضرت در پاسخ فرمود: « انّ عمار اصابته جنابه فتمّعک کما تتمعک الدابة، فقال له رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم: و هو يهزأ به...»؛ عمّار جنب شد. پس همانند چار پايان روي خاک غلطيد. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم با مزاح و شوخي فرمود... .
در اين روايت از واژه «يهزأ» استفاده شده است. شيخ بهايي ميگويد:
الهزو به معناي مسخره کردن و تحقير کردن است. اما به دو دليل نميتواند معناي لغوي مراد باشد؛ چون اولاً عمل مسخره کردن با مقام نبوت سازگار نيست، چرا که در قرآن در داستان موسي عليه السلام آمده است: آيا ما را به مسخره گرفتهاي؟ موسي عليه السلام در پاسخ گفت: به خدا پناه ميبرم از اين که از نادانان باشم. ۴ اين آيه دلالت ميکند بر اين که استهزا از اعمال و کارهاي جاهلان است و ثانياً بر فرض اين که استهزا جايز باشد و بر اساس مصالحي از آن بزرگوار نسبت به برخي از افراد صادر شده باشد، ولي چگونه رواست که نسبت به عمار ياسر صادر گردد که او از اعيان و از برگزيدگان و بزرگان صحابه بود و رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم هميشه از او تجليل ميکرد و به او احترام ميگذاشت. ۵
شيخ بهايي در همان حديث، ضمن طرح اشکال و پاسخ آن، به نکتهاي اشاره کرده است که نشان دهنده
1.. همان، ص۸, ۹، حديث۱.
2.. همان، ص۱۶۹ـ۱۷۰، حديث۲۹.
3.. همان، ص۱۸۶ـ ۱۸۷، حديث۳۲؛ ص۵۶، حديث۶؛ ص۱۲۱، حديث۱۹؛ ص۱۷۳، حديث۳۰.
4.. سوره بقره، آيه۶۷.
5.. اربعين، ص۵۸، حديث۶.