شده است. نقل است كه او «كتاب هايي» براي برادرش وهب ۱ ميخريده است و اين امر نشان دهنده اين امر است كه هر دوي آنها براي حديث «مسموع» ارزش چنداني قايل نبوده اند. چنانكه مشاهده كرديم، در موردي منقول از شاگرد همّام بن مُنَبِّه، روايت [حديث] از حفظ، در يمن مرسوم نبود.
حال اين يافته ها چگونه با تصويري كه تاكنون مشاهده كرده ايم همخواني مييابد؟ در آغاز درمييابيم كه مخالفت عليه تدوين حديث در مكه و صنعا ـ مراكز علمي كه دور از دمشق بودند ـ بسيار كمتر از عراق و مدينه بود. در مكه و يمن، ظاهرا استفاده از «صحيفه» در پي سنتي خاص بوده است. احتمال دارد كه عبد اللّه بن عمرو بن العاص واقعا در حديث مورد بحث در بالا را منتشر ساخته باشد. در اين صورت ميتوانيم براي توجيه مسأله، ديدگاه او را اين گونه تفسير كنيم كه يكي از مواضع خاص (و نادر) قرن اول بوده كه در مخالفت با اجماع همگاني قرار داشته است مبني بر اين كه حديث بايد آموزه شفاهي باشد، و اين كه حديث صرفا بايد در دفترهاي يادداشت (هيپومنماتاي) شخصي و به صورت كاملاً محرمان نگاشته شود.
چنين مينمايد كه دفاع از سنت مكتوب در احاديث قرن دوم، چندان كه بايد در جهت تمهيد براي مساعي امويان در تدوين حديث نبوده است، بلكه بيشتر ـ دست كم در بخش هايي ـ عبارت از واكنشي بوده عليه مخالفت عراقيان و اهل مدينه با سنت مكتوب. در ميان پيشگامان، كساني مانند عمرو بن شعيب را مشاهديم كه «صحيفه هاي» خود را به منزله ميراث گرانبهاي خانوادگي مي دانند و به همين دليل مدافع سنت مكتوب اند. اين خود ميتوانست منجر به ايجاد واكنش منفي از سوي بصريان شود، چنان كه در مورد ابن عليّة ديديم.
معقول و محتمل نيست كه حاميان سنت مكتوب را در شمار فرق خاص «كلامي» در قرن دوم جاي دهيم. اينان ظاهرا افرادي عمل گرا (پراگماتيست) بوده اند كه چون «صحيفه هاي» ارزشمندي دراختيار داشتند، يا آن كه حافظه اي ضعيف داشتند، يا به هر دليل ديگري حاضر نبودند وي بارها بهبيان ماهيت مشكوک اين روش پرداخت. از اواسط قرن سوم هجري به بعد، ما عراقيان را نيز درميان ايشان مييابيم، آنها به انتشار احاديث موافق با حديث مكتوب به نقل از راويان مشترک بسيارمتأخر ميپردازند، بدين ترتيب الخصيب بن جحدر بصري ۲ (م 145ق) ابتدا به انتشار اين حديثنبوي ميپردازد كه حضرت به مردي كه از حافظه ضعيف خود شكايت ميكرد، فرموده است، [273] «حافظه خود را با دست راستت ياري ده». ۳ پيش از اين، ناقدان مسلمان به اين حديث به ديدهترديد نگريسته، آن را جعلِ الخصيب دانسته بودند. ۴ ناقدان حديث وي را كاذب معرفي كرده
1.. تهذيب التهذيب، ۱۱، ص ۵۹ .
2.. ميزان الإعتدال، ج ۱، ص ۶۵۳ ؛ ابن حبان بُستي، كتاب المجروحين، من المحدثين و الضعفاء والمتروكين، تحقيق محمود ابراهيم زائد حلب، ۱۴۰۲ق، ج ۱، ص ۲۳۸.
3.. تقييد العلم، ص ۶۵ ـ ۶۸ .
4.. ميزان الإعتدال، ج ۱، ص ۶۵۳.